آخرین خبرها

اشعار تولد حضرت علی اکبر

علی آورده ای یا حیّ سرمد
تعالی الله مبارک باد لیلا
لبت خندان و قلبت شاد لیلا
علی آورده ای یا حیّ سرمد
تو را امشب محمد داد، لیلا
گلی آورده ای کز نکهت او
بهشت وحی شد آباد، لیلا
پدر تا دیده ماه عارضش را
به یاد جدّ خود افتاد، لیلا
همانند گل یاس تو در باغ
ندارد باغبانی یاد، لیلا
گلت از چشم ثارالله دل برد
چو از هم چشم خود بگشاد لیلا
اگر پیش جمالش سر برآرد
دهد گل آبرو بر باد، لیلا
بهشت وحی را آباد کردی
حسین ابن علی را شاد کردی
به بحر نور گوهر آفریدند
برای ماه اختر آفریدند
ولیّ الله اکبر را دوباره
ولیّ الله دیگر آفریدند
به خلق و خُلق و خو الله اکبر
ز سر تا پا پیمبر آفریدند
ز هر چه وصف او گفتیم و گفتند
هزاران بار بهتر آفریدند
محمد را علی دادند امشب
ز حیدر باز حیدر آفریدند
تنی زیباتر از جان مجسّم
بگو روح مصوّر آفریدند
مبارک باد بر فرزند کوثر
گمانم باز کوثر آفریدند
بهشت وحی دارد یاس دیگر
و یا ام البنین عباس  دیگر
حیات عشق جوشد از دهانش
دعای نور جاری بر زبانش
بهار وحی دارد باغ حسنش
خداوندا نگهدار از خزانش
ز مهد ناز بیند کربلا را
که در تن می زند پر مرغ جانش
همای قلۀ عشق است این طفل
که آغوش حسین است آشیانش
ربوده با نگاه اول خویش
دل از عباس چشم مهربانش
خدا داند که می نازند بر او
رسول الله و کل خاندانش
کلام الله در لب های شیرین
سلام الله از نسل جوانش
ز میلادش گرفته تا شهادت
بود هر لحظه عمرش یک ولادت
حیات عشق مرهون دم اوست
دل عالم خریدار غم اوست
شهادت، عشق، ایمان، عزم، ایثار
روایات کتاب محکم اوست
به هر زخم تنش در راه جانان
همانا زخم دیگر مرهم اوست
حسین ابن علی باید بگوید
ثنایش را، که مدح ما کم اوست
نماز عشق را گر قبله پرسی
همان محراب ابروی خم اوست
نیازی نیست بر آب فراتش
که چشم خلق عالم زمزم اوست
اگر چه دور افتادم ز کویش
دلم سرگرم سیر عالم اوست
مزارش شهر دل را زیب و زین است
زیارت نامه اش قلب حسین است
الا ای سر به سر آیت در آیت
جمالت ماه خورشید ولایت
تمام آیه های نور دارند
ز خط و خال و ابرویت حکایت
قدت طوبی، لبت کوثر، دلت بحر
گل رویت بهشت بی نهایت
تویی منصوص در ذات خداوند
ز لب های حسین است این روایت
تو را باید به اوج تشنه کامی
کند پیغمبر اکرم  سقایت
کند بهر شفاعت روز محشر
همان رخسار خونینت کفایت
کلامت، جذبه ات، راهت، نگاهت
هدایت، در هدایت، در هدایت
فدایت گردم ای چشم الهی
به میثم کن نگاهی گاه گاهی

غلامرضا سازگار

*************************************************************YasGroup.ir milad ali akbar 1 - اشعار تولد حضرت علی اکبر

هم درمقام و نام و جلالت تو اکبری
هم درمقام و نام و جلالت تو اکبری
هم اینکه درعشیره شماازهمه سری
گفتااگرکه ختم رسالت نمیرسید
حتما تو اخرین نبی هستی پیمبری
وقتی تورا بدست پدر داد مادرت
بوسیدروی ماهت و گفتا که محشری
بایدبرای رزم تو لشکربیاورند
الحق عرب ندیده شبیه ت دلاوری
وقتی لجام اسب کشیدی سوی نبرد
دشمن ندید اکبری یا این که حیدری
دشمن چشیده مزه شمشیر تیز تو
وقتی چو شیر بر صف او حمله میبری
اقا شما کرامتتان هم محمدیست
حالا شما به کرببلایم نمیبری
صدبار گفته اند و مانیز گفته ایم
اقا غلام دربدرت را نمیخری
مهدی مومنی

*************************************************************

هیبت کوه در دو بازویش

کاروان کاروان شب تاریک، گم شده لابلای گیسویش
خنجر از دست ماه می افتد، در مصاف هلال ابرویش
چشم هایش از آسمان لبریز، سینه اش داغدار طوفان هاست
دست هایش به وسعت دریا، هیبت کوه در دو بازویش
در سجودند مست و عرفانی، صحن و محراب و مهر و پیشانی
این جوان را که قُبّة الخَضراء، می زند بوسه بر سر و رویش!
قد علم کرده خون غیرت را، در رگ سنگ ها بجوشاند
می رود تا تمام میدان را، غرق حیرت کند هیاهویش
اَشهدُ اَنّ این ذبیح الله، (باکی از مرگ در نگاهش نیست)
اَشهدُ اَنّ این منای حسین(ع)، اَشهدُ اَنّ عشق چاقویش!
دسته دسته ملائک از هر سو، گرد او در طواف اندوه اند
رخت اِحرام بسته جبرائیل، رفته زانو زده ست پهلویش
زهرا شعبانی

*************************************************************

لیلا مگر با خود علی اکبر ندارد؟
وقتی سخن از گوهری یک دانه باشد
باید کلام عاشقان رندانه باشد
صحبت ز سر مشق جوانان بهشت است
آری سخن از دلبری جانانه باشد
یوسف ندیده ها ترنج دل بیارند
تا سر ببازد هر کسی دیوانه باشد
بنده که تشریفات شاهانه ندارد
تاب سر زلفش عجب شاهانه باشد
فضل و شرف از قامت دلدار، سرشار
خَلقاً و خُلقاً منطقش فرزانه باشد
کودک کجا قدی شبیه سرو دارد
این قد و بالا قامتی مردانه دارد
کی گفته دیگر وحی پیغمبر ندارد؟
لیلا مگر با خود علی اکبر ندارد؟
هر کس که مشتاق است احمد را ببیند
آیینه ی روی محمد را ببیند
هر کس که مشتاق است در سیمای دیگر
خلق عظیم روی سرمد را ببیند
هر کس که مشتاق است در آل پیمبر
بار دگر فیض سر آمد را ببیند
هر کس که مشتاق است در کانون عترت
رخسار یک روح مجرد را ببیند
هر کس که مشتاق است در اوج فضایل
کوه وقار ذات ایزد را ببیند
هر کس که مشتاق است سالار شجاعت
در کربلا سردار ارشد را ببیند
باید بیاید سِرّ اکبر را شناسد
بر دامن دلدار، دلبر را شناسد
او در فرا سوی مراتب ایستاده
بر قله ی قاف مناقب ایستاده
با یک ستاره جلوه اش گویا نگردد
بالاتر از بام کواکب ایستاده
او در کنار تل سرخ زینبیه
در انتظار یار غایب ایستاده
از ابتدای مشرق نور وجودش
تا انتهای صبر مغرب ایستاده
در انتظار انتقام کوچه ای تنگ
سر در گریبان مصائب ایستاده
با پرچم سبز عدالت تا قیامت
اندر مصاف هر محارب ایستاده
او در همه آل خلیل اول قتیل است
فرزند زهرا آل طاها را سلیل است
ای احمدی، طرز عبادت کردن تو
وی حیدری قاموس قامت بستن تو
ای راه رفتن های تو مانند زهرا
وی کوثری، سبک قیامت کردن تو
ای نغمه ی صوت الحزینت مثل زینب
وی مجتبایی گونه قرآن خواندن تو
ای در دل مقتل اذان گو، ای مؤذن
وی تا ابد باقی شهادت گفتن تو
ای با دل سجاد همدم در مناجات
وی مثل عباسِ علی جنگیدن تو
ای مرد میدان عمل ای معدن علم
قربان با مولا ملازم بودن تو
تو آقتاب پنج نور عالمینی
پیغمبر اما ارباً اربای حسینی
تو انتخاب ناب دل های جوانی
مه پاره ای در قاب دل های جوانی
وقتی تفقد می کنی دور و برت را
مثل پدر ارباب دل های جوانی
شب زنده داران جوان در اقتدایت
در هر سحر مهتاب دل های جوانی
در بردباری شیوه ات مثل پیمبر
در بندگی محراب دل های جوانی
در هر کلامت خطبه ای ناب آرمیده
آقا خدایی باب دل های جوانی
یارای توصیف مقام عالی ات نیست
تو مایه ی اعجاب دل های جوانی
احمد تو را چون در شب دیرینه می دید
انگار خود را در دل آیینه می دید
صیادی و دل را به دامن آفریدند
خلاقی و گُل را به نامت آفریدند
گر چه جلوست با فقیران است اما
پیغمبران را هم غلامت آفریدند
طرح سؤالت طرح راه روشن ماست
ما را وفادار امامت آفریدند
خُلق عظیمت حکم حبل الله دارد
ما را مسلمان مرامت آفریدند
ما را نمک گیر جواب خویش کردی
از بس که محتاج سلامت آفریدند
گوش دل ما را، به خون حلق خشکت
آماده درک پیامت آفریدند
آقا قسم بر ساحت قدس علمدار
مارا برای کربلای خود نگهدار
محمود زولیده

*************************************************************

پسری داده بر حسین خدا

گفتم ای دل به جان رسیدم گفت
زچه گفتم از آنچه دیدم گفت
زچه خم گشته قامتت گفتم
از غم هجر او خمیدم گفت
تو کجا و غمش کجا گفتم
این بلا را به جان خریدم گفت
عجب از اشک آه تو گفتم
به خدا زین دو، روسپیدم گفت
با گناهان چه می کنی گفتم
که علی می دهد  نویدم گفت
به که دل بسته بگو  گفتم
کسته عشق آن شهیدم گفت
دیده ای کربلای او گفتم
این بود منتها امیدم گفت
در مدیحش بگو  سخن گفتم
من ز پیر خرد شنیدم گفت
که در او بین جلال سرمد را
صورت و  سیرت محمد را
بند دوم
دل زدنیا گسسته ام امشب
خوش از این دام رسته ام امشب
تا شود خانه محبت دوست
دل زدنیا گسسته ام امشب
پی تجدید عهد با جانان
همه عهدی شکسته ام امشب
در هوای طواف کعبه عشق
با احرام بسته ام امشب
مژده آمد که میرسد از راه
آن نگار خجسته ام امشب
به امیدی که دست من گیرد
سر راهش نشسته ام امشب
تا زدیدار او صفا  یابد
این دل و جان خسته ام امشب
ارمغانم به آستانه او
بود این گل که بسته ام امشب
که در او بین جلال سرمد را
صورت و سیرت محمد را
بند سوم
عقل کل را نظیر می آید
عشق را وزیر می آید
نهر دیگر جدا شد از کوثر
یا که خیر کثیر می آید
بار ش رحمت خدا امشب
بر کبیرو صغیر می آید
امشب از توده گنه کاران
ناله یا مجیر می آید
هر دم از بندگتن خاک نشین
بانگ نعم الأمیر می آید
زسرا پرده جلال حسین
طرفه ماهی منیر می آید
کز تجلای روی زیبایش
مهر گردون حقیر می آید
پسری داده بر حسین خدا
که پدر را نظیر می آید
اوست روح کرامت و کرمش
خلق را دستگیر می آید
شیری از بیشه علی برخاست
که چو او شیر گیر می آید
خون، خون خداست در بدنش
که چنین دلپذیر می آید
او علی اکبر است و در مدحش
نغمه از عقل و پیر می آید
که در او بین جلال سرمد را
صورت و سیرت محمد را
بند چهارم
جرخ دین جلوه ای دگر دارد
ماهی ازمهر خوبتر دارد
آسمان را بگو برون آرد
ماه از این خوبتر اگر دارد
پسری در کمال زیبایی
جای در دامن پدر دارد
شد زلطف خدا حسین پدر
پسرت یاعلی پسر دارد
جای زهرا در این میان خالی است
کز رخ طفل بوسه بر دارد
نیست زهرا ولی بود زینب
که چو جان طفل را ببر دارد
دید حق بر حسین و داغ دلش
کز غم سید البشر دارد
خواست کز خاطر خطیر حسین
این غم جانگداز بر دارد
داد او را یگانه فرزندی
که نشان از پیامبر دارد
می کند یاد جد اطهرا خویش
تا به رخسار او نظر دارد
او علی اکبر است و در وصفش
این سخن را ملک زبر دارد
که در او بین جلال سرمد را
صورت و سیرت محمد را
موید

*************************************************************

شده روشن چراغ سحرت لیلا
شده روشن چراغ سحرت لیلا
صلوات خدا، بر پسرت لیلا

ای یم عصمت گوهـــر آوردی
مرحبـا لیـلا پسر آوردی (2)
****
جلوۀ روی او همه رسول‌الله
خلق او خوی او همه رسول‌الله

جلوۀ حُسنِ- داور آوردی
مرحبا لیلا پسر آوردی‌ (2)
****
از رسول خدا آینه داری تو
شرف و عزت آمنه داری تو

حیدر آوردی حیــدر آوردی
مرحبـا لیلا پسر آوردی (2)
یار خون خدا بر تو سلام الله
بر روی دست خود داری کلام‌الله

امشب عباسِ- دیگــر آوردی
مرحبـا لیلا پسر آوردی (2)
****
این پسر رهبر نسل جوانان است
حسن و خال و خطش تمام قرآن است

تو جوانان را رهبــر آوردی
مرحبا لیلا پسر آوردی (2)
****
تو به دامن علی می‌پروری لیلا
یا مگر مادر پیغمبری لیلا

ای یم عصمت گوهـر آوردی
مرحبا لیلا پسر آوردی

 سازگار

*************************************************************

از لیلی حسن قدم مصداق خاتم زد قدم
امروز پیک خوش خبر هی حلقه بر در میزند
بر در مکرر حلقه را از عشق دلبر میزند
از نغمه در مرغ دل در سینه ام ژر میزند
شادی به صد شور و شعف از هر دری سر میزند
از شوق دل روح الامین شهپر به شهپر میزند
از عشق اکبر نعره ی الاه و اکبر میزند
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که بیند روی او میگوید محمد امده
بشنو تو از ژرفای دل فریاد درد اییل را
افشا گر رازی مگو گلبانگ میکییل را
از فرط شادی کن نظر لبخند عزراییل را
در وصف هاجر گوش کن تکبیر جبراییل را
کاورده از بهر خلیل امروز اسماعیل را
تا در جهان سازد علم او پرچم تجلیل را
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که ببیند روی او گوید محمد امده
در خانه ی خون خدا امده خدا را مظهری
قد قامتی مه طلعتی مه پاره ای مه پیکری
دریا دلی شیر او ژنی صف بشکنی نام اوری
اسلام را جان پروری پیغام را پیغمبری
نسل جوان را در جهان در خط قران رهبری
خواند حدیث عشق را در گوش زهره مشتری
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که بیند روی او گوید محمد امده
از لیلی حسن قدم مصداق خاتم زد قدم
مصداق ختم النبیا در ملک عالم زد قدم
در سنگر خون و شرف ان ذبح اعظم زد قدم
الاله خونین تن ماه محرم زد قدم
از دامن مریم مگر عیسی بن مریم زد قدم
در جبهه ی حق ز امر حق روح مجسم زد قدم
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که بیند روی او گوید محمد امده
در ماه شعبان جلوه گر شد زامر داور این پسر
کز مرز باور بگذرد با دادن سر این پسر
رونق به دین حق دهد در دشت باور این پسر
از کشته سازد پشته ها از خصم کافر این پسر
از شوق جانان بسپرد خنجر به خنجر این پسر
گردد به دشت کربلا چون لاله پرپر این پسر
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که ببیند روی او گوید محمد امده
باید حسین بن علی سر مست و شیدایش کند
تا در منای قرب حق چون هدیه اهدایش کند
از فرط شیدایی ورا مجنون لیلا یش کند
در سن هجده سالگی مهمان زهرایش کند
وقت شهادت دیده را محو تماشایش کند
تا در میان خاک و خون چون لاله پیدایش کند
گویم به اوای جلی طالی احمد امده
هر کس که ببیند روی او گوید محمد امده
حميد كريمي

*************************************************************

وه که لیلا چه معبدی دارد
باز هم آسمان این خانه
‌ شب پر رفت و آمدی دارد
باز هم کوچه‌ی بنی هاشم
بوی عطر محمدی دارد
در شبستان زلف تو ترسا
خال بر گونه‌ی تو هندوکش
طاق زیبای ابرویت محراب
وه که لیلا چه معبدی دارد
کار چشم تو مبتلا کردن
خاک را با نظر طلا کردن
این زلیخای نفس ما یوسف
عاشق توست هر بدی دارد
خَلق تو خُلق تو تعالی الله!
چه شکوهی ست در تو  یا الله
این علی تا که می‌رسد به خدا
صلوات محمدی دارد
قاسم صرافان

*************************************************************

Rate this post
نت های پیانو نت های ویولن نت های سنتور نت های گیتار

درباره‌ی vahid ezati

دوست دارم دارم تا تمام چیزی را که می دانم در اختیار بازدید کنندگان وب سایت قرار دهم پیشنهادات و انتقادات شما بنده را خوشحال می کند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *