عبدالقادر غيبي مراغي مشهور به عبدالقادر مراغهاي (؟-838) شاعر، موسيقيدان، نوازنده و هنرمند ايراني قرن نهم هجري بود. لقب او معلم ثاني در موسيقي است.
وي علاوه بر اينکه نوازنده چيره دست عود بود در خوشنويسي و شعر و نقاشي هم تبحر داشت و حافظ قرآن بود.
در اروپا براي نخستين بار دانشمند آلماني گيزه وتر (gizze wetter ) از عبدالقادر به عنوان نظريه پرداز موسيقي نام برده است.
ثريا آقايوا محقق آثار مراغهاي مينويسد:
در پژوهشهاي مراغهاي براي نخستين بار مفهوم مقام (لار) و نظريه مربوط به آن نيز توضيح داده ميشود.
او همراه با فارابي، ابوعلي سينا، صفيالدين ارموي و قطب الدين شيرازي از بزرگ ترين نظريهپردازان موسيقي ايراني به شمار ميرود.
مراغي در مراحل مختلف زندگي اش در دربارهاي بغداد، بصره و در نهايت در هرات نزد شاهرخ شاه تيموري مشغول به کار بوده است. شخصيت او نزد ترکان عثماني از نقش اصلي اش به عنوان نوازنده، آهنگساز و نظريه پرداز بسي فراتر رفته و تبديل به يک اسطوره شده است.
امروز حدود سي قطعه در رپرتوار موسيقي عثماني وجود دارد که منسوب به اوست و بسياري از موسيقي شناسان آنها را داراي اصالت تاريخي ارزيابي ميکنند. آهنگهاي بجا مانده اکثرا در فرمهاي “کار” و “نقش” هستند اما خود مراغي در رسالاتش ميگويد که چندين “نوبت مرتب”، فرمي سلسلهاي که خود شامل چندين بخش دروني مثل قول و غزل و ترانه است را تصنيف کرده است.
بخش مهمي از رسالات او اختصاص دارد به استخراج و تبيين گام بالقوه سيستم موسيقايي زمان و روش دستان بندي نغمات. معرفي ادوار ايقاعي و انواع فرمها نيز از ديگر موضوعات مورد بررسي اوست.
مراغي در رسالات خود توضيحاتي راجع به ويژگيهاي سازهاي متداول زمان خود، از جمله کمانچه، قيچک، انواع عود، رباب، لوتهاي دسته بلند مانند روح افزا، موسيقار و غيره ميدهد.
تاريخ عصر عبدالقادر:
تولد و نيمهي نخست عمر عبدالقادر، عصر هرج و مرج و آتش و خون بود. تولدش با آخرين سالهاي حكومت ملک اشرف چوپاني(744-485) مقارن بود. او تبريز را پايتخت ساخته بود و از آنجا گاه و بيگاه به اطراف ميتاخت، يا اتباع خود را غارت ميكرد.
سرانجام، مردم تبريز به جان آمدند و به امير مغولي دشت قبچاق به نام جاني بيک پناه بردند و او را به برانداختن ملک اشرف ترغيب كردند. جاني بيک در سال 754 ه .ق به تبريز تاخت، ملک اشرف را كشت و آنچه را كه گرد آورده بود به غنيمت گرفت. همان هنگام اين شعر را گفتند:
ديدي كه چه كرد اشرف خر او مظلمه بـرد و ديگــري زر
عبدالقادر پنجساله بود كه آذربايجان به دست سلطان اويس جلاير(757-776) افتاد. سال بعد امير مبارزالدين مظفري به تبريز تاخت و سلطان اويس را راند ؛ ولي سلطان اويس بهزودي بازگشت و توانست بار ديگر آنجا را مسخر سازد.
در اين دوران غياثالدين غيبي مراغهاي، پدر عبدالقادر به دستگاه سلطان اويس راه يافت، شهرت و اعتبار درخوري به دست آورد و زمينه را براي درخشش بعدي فرزندش فراهم كرد. پس از سلطان اويس، پسر كوچكش حسين به پادشاهي نشست.
مردم تبريز براي برانداختن او به شاه شجاع مظفري متوسل شدند و او به تبريز آمد، ولي بر اثر طغيان شاه يحيي ناچار به بازگشت شد و بار ديگر سلطان حسين جلايري بر آذربايجان دست يافت.
سرانجام در سال 784 احمد برادر حسين بر او شوريد، او را كشت و خود به جايش نشست. ابويزيد برادر ديگر حسين هم بر احمد شوريد و مدتها با يكديگر دست به گريبان بودند تا آنكه سرانجام امير تيمور به بغداد تاخت و احمد را ناگزير به فرار به مصر ساخت(795)، اما پس از بازگشت تيمور به تبريز، بار ديگر به بغداد آمد و عراق را به تصرف خويش درآورد.
در سال 804 بار ديگر تيمور او را وادار به فرار ساخت تا در سال 814 پس از مدتها جنگ و گريز و آوارگي كشته شد. تيمور هم در سال 807 در گذشت.
تيمور از سال 783 تاخت و تاز خود را در ايران آغاز كرد و از آن پس بخش بزرگي از خاورميانه و نزديک را به خاک و خون كشيد. ولي، پس از وي، فرزندانش براي مدتي تمدن شكوفايي را در خراسان و ماوراءالنهر پي ريختند.
شاهرخ در سال 807 به جاي پدر نشست و تا سال 850 پادشاهي كرد. دو تن از فرزندان او در جهان ادب و هنر و دانش نامور شدند.
غياثالدين بايسنقر، كه مردي هنرپرور و كتابدوست بود و عمر خود را به گردآوري نسخههاي عالي از آنها گذراند( 799-837) و در جواني مرد.
الغبيک، بهخاطر ايجاد رصدخانهي سمرقند و ساختن زيج معروف به ياري غياثالدين جمشيد، قاضيزادهي رومي و علي قوشچي معروف است. او از سال 750 تا 753 پادشاهي كرد و با كشته شدنش بهدست پسر ناخلف خويش، دولت تيموري راه زوال پيمود.
با بررسي آثار عبدالقادر مراغي معلوم ميشود که ريتم در موسيقي ايران، متأثر از وزن کلام موزون يا شعر پارسي است و موسيقي شناسان قديم با تکيه به ارکان ايقاعي که در واقع رابطه بين اوزان عروضي و وزنهاي موسيقايي بوده، تئوري موسيقي خود را درباره ايقاع بيان ميکردند.
در موسيقي هند نيز زمانبندي تالاي موسيقي بيشترين تأثير را از شعر و به خصوص ساختار کششي در هجاهاي زبان سانسکريت ميگيرد.
صفيالدين ارموي و عبدالقادر مراغهاي بابهره گيري از تجارب موسيقيدانان و صاحبنظران پيش از خود مانند فارابي و ابن سينا و الکندي مکتب منتظميه را پيريزي کردند.
عبدالقادر مراغهاي ساز ياطوفان را معرفي کرد که شبيه سنتور امروزي بود با اين تفاوت که براي هر صدا فقط يک تار ميبستند و با جابه جايي خرکها آن را کوک ميکردند.
تواناييهاي هنري عبدالقادر مراغه اي:
عبدالقادر مراغه اي مردي خوشنويس و نقاش بود، عود را خوب مي نواخت ، شعر مي گفت و خوش آواز بود .
او در کتاب ارزنده مقاصد الالحان درباره پدرش و هدف از يادگيري موسيقي مي گويد: « غرض آن حضرت از تعليم بنده در اين فن آن بود که چون قرآن را حفظ کرده بودم ، خواستند که معرفت نغمات کما ينبغي اين بنده را حاصل شود تا چون به تلاوت کلام الله مجيد مشغول شوم ، به نغمات طيبه بدان ترنم کنم.»
شخصيت هنري عبدالقادر در واقع ترکيبي از موسيقي و شعر و خط و يا نمونه اي از تربيتهاي قديم است. او در موسيقي ، تالي صفي الدين ارموي بود، عود مي زد و تصنيف را استادانه مي ساخت.
او در کتاب مقاصد الالحان ، مکرر اسم تصنيفها و آهنگهاي خود را ذکر مي کند و خواننده را براي اطلاع بيشتر به کتاب ديگر خود ، کنز الالحان ارجاع مي دهد ، اما متأسفانه از اين کتاب ارزشمند نسخه اي در دست نيست.
عبدالقادر انواع خط را بسيار نيکو مي نوشت و نسخه نفيس مقاصد الالحان در کتابخانه آستان قدس رضوي، نمونه شکيلي از خط نسخ و نستعليق اوست. متن اين کتاب به خط نسخ و حواشي آن به خط نستعليق است.
او در اين کتاب به دنبال اسم خود و پدرش ، کلمه حافظ را مي آورد و خود را عبدالقادر بن غيبي الحافظ المراغه اي مي خواند و همين امر نشان مي دهد که وي حافظ قرآن بوده و شايد در آغاز ، از همين طريق امرار معاش مي کرده است.
حافظ قرآن بودن در آن دوران هم کار شريف و مهمي بوده و توجه افرادي چون مراغي و حافظ شيرازي به اين امر ، نشان مي دهد که حافظان قرآن تا چه مايه استعداد داشته و از تحصيلات علمي برخوردار بوده اند.
فارسي زبانها به خواننده و قوال ، حافظ مي گويند و ظاهرا آشنايي با موسيقي از لوازم حافظ قرآن بودن، بوده است، مخصوصا افرادي چون عبدالقادر که لحن داودي و صداي خوش داشته اند ، در اين زمينه ، بسيار موفق بوده اند.
آثار عبدالقادر از نظر تاريخ موسيقي ايران و عرب و سازها و موسيقي علمي ، حاوي اطلاعات بسيار ارزنده اي است.
آثار عبد القادر مراغه اي:
چهار كتاب در زمينهي موسيقي به عبدالقادر مراغهاي نسبت داده شده است:
1-جامعالالحان:
كه آن را در سال 818 به نام شاهرخ تأليف كرده «در يک مقدمه و 12 باب و يک خاتمه و در خاتمه آن مجالسي گذارده كه در آن سرودها و شعرهاي غنايي عربي و فارسي آمده و برخي از آنها به لهجه محلي است. » اين كتاب چاپ نشده است، ولي نسخههاي خطي از آن وجود دارد.
2-مقاصدالالحان:
كه آن را در سال 821 به نام بايسنقر، پسر شاهرخ تأليف كرده است « در يک مقدمه و ۱۲ باب، كه بيشتر آن از درةالتاج قطبالدين شيرازي است. » اين كتاب از روي نسخهي دستنويس مؤلف، موجود در آستان قدس، توسط آقاي تقي بينش تصحيح و از سوي بنگاه ترجمه و نشر كتاب منتشر شده است.
3- زبدةالادوار:
در يک مقدمه، يک مقاله و يک خاتمه، در شرح كتاب الادوار صفيالدين ارموي، در آن « از افزارهاي موسيقي بحث كرده و اشكال آنها را آورده و تاريخچهاي از موسيقيدوستان گفته. نيز ياد كرده است از ارموي و ادوار و شرفيهي او، از شيخ شمسالدين سهروردي شاگرد ارموي و شاگردان ديگر ارموي مانند علي سنايي و حسن زامر و زيتون و گفته كه در اين زمان شيخ عبدالرحمن مراغهاي و خواجه رضوانشاه تبريزي هستند. » اين كتاب هم به صورت نسخههاي خطي در دست است.
4-كنزالالحان:
كه در آن عبدالقادر تصنيفهاي خود را به خط مخصوصي نوشته بوده است و نسخهاي از آن در دست نيست و ما نميتوانيم دربارهي خط موسيقي او كه در واقع كار نُت امروز را ميكرده است، اظهار نظر كنيم.
جامع الالحان مهم ترين اثر عبدالقادر مراغه اي است که اينک دو نسخه از آن در کتابخانه بودليان و کتابخانه نوري عثمانيه موجود است. نسخه نخست به خط عبدالقادر است و در محرم 808 ه . ق کتابت و تأليف شده است. نسخه نوري در سال 816 ه. ق و به نام شاهرخ نوشته شده است.
کتاب ديگر عبدالقادر مقاصد الالحان است. قديمي ترين و بهترين نسخه آن در کتابخانه آستان قدس رضوي و به خط زيباي عبد القادر موجود است.
کتاب ديگر او که در واقع آخرين کار او هم محسوب مي شود، شرحي بر کتاب ارزشمند الادوار صفي الدين ارموي است. کتاب الادوار به زبان عربي و دشوار و براي مردم دوره ارموي غير قابل فهم بود . عبدالقادر مراغه اي سعي کرد با شرح و تفسيري که بر کتاب ادوار ارموي مي نويسد، آن را قابل فهم و استفاده براي علاقه مندان موسيقي سازد.
کتاب مقاصد الالحان عبدالقادر مراغي، نسخه آستان قدس رضوي ، شامل يک مقدمه و دوازده بخش چند فصلي است. در مقدمه آن خطبه کوتاهي، آراسته به صنايع ادبي و اصطلاحات موسيقي آورده شده است که لطف عجيبي به سخن مي بخشد.
مراغه اي در مقدمه اين کتاب مي نويسد : «اين کتاب را با استفاده از گفته هاي استادان پيشين فراهم آورده ام تا خواننده از مراجعه به کتابهاي مختلف بي نياز باشد و در اختصار و ايجاز کوشيدم.»
در باب اول کتاب درباره توليد صوت و عوامل مؤثر در آن و نغمه و بٌعد ( فاصله) ، در باب دوم درباره اين نکته که چگونه مي توان سيمي را به نسبتهاي لازم تقسيم کرد و سپس درباره جمع و نصف کردن و دو برابر کردن ابعاد و محاسبات رياضي مربوط به موسيقي و مطالب مختصري درباره کوک کردن سيمها صحبت کرده است.
در باب سوم درباره نسبتهاي 4 و 5 که در آن ايام ذي الاربع و ذي الخمس گفته مي شد و پايه گام موسيقي ايران را تشکيل مي داد، سخن گفته است.
باب هاي چهارم و پنجم و ششم مربوط اند به دوره ها (گامها) و آوازها و شعبه هاي قديم و مسائل علمي مربوط به آنها، باب هفتم در مورد اشتباهاتي که ممکن است در هنگام محاسبه روي دهند.
باب هشتم درباره تغيير مايه است که در قديم به آن انتقال مي گفتند ، باب نهم درباره پرده هاي اصلي و ترتيب انگشت گذاري روي سيمهاست.
در باب دهم درباره تأثير نغمه ها بر مزاج آدمي و ساختن تصنيفها ، در باب يازدهم درباره شيوه هاي مختلف کوک کردن ساز و هماهنگي سيمها و انواع ترجيعات و سر انجام در باب دوازدهم درباره آداب خنيانگري سخن رفته است .
کتاب مقاصد الالحان، غير از آنکه نشانه خوبي از تحول نثر فارسي است، نمونه هاي ارزنده اي از ترکيبات و واژه هاي قديمي را نيز در بر دارد و سرشار از اصطلاحات علمي و معادلهاي مختلف و دقيق موسيقايي است. اشعار عبدالقادر چندان محکم و رسا نيستند، اما کلمات شيوا و قديمي در آنها بسيار ديده مي شوند.
محمدرضا درويشي درباره مراغه اي مي گويد: «عبدالقادرابن غيبي حافظ مراغه اي در سال 754 يا 758 قمري در مراغه متولد و در سال 838 قمري به خاطر بيماري طاعون در هرات(پايتخت ايران در زمان شاهرخ پسر تيمور) درگذشت.
عبدالقادر مراغه اي آخرين موسيقيدان، آهنگساز و نظريهپرداز مهم ما در دوران اسلامي محسوب ميشود. اغلب رسالاتي که بعداز عبدالقادر مراغه اي در موسيقي نوشته شده يا تكرار يا ساده شده؛ موضوعاتي بوده است كه عبدالقادر در رسالههايش به آن پرداخته است.
اهميت عبدالقادر مراغه اي در وهله اول به خاطر آخرين حلقه بودنش است؛ در زماني كه تمام رسالههاي صفيالدين ارموي به زبان عربي بوده است، رسالههاي عبدالقادر به زبان فارسي روزگار خودش نوشته شده است كه آميخته به زبان عربي و اصلاحات قديم ايران است.
همچنين رسالههاي وي كه شامل مقاصد الحان، جامع الحان و شرح ادوار رساله صفي الدين ارموي است از نظر نثر فارسي در روزگار تيموريان بسيار حايز اهميت است.
امروزه آهنگسازان و نوازندگان و همچنين موسيقي شناسان ترك، عبدالقادر مراغه اي را به عنوان نياي بزرگ ميشناسند و مراغه اي براي تركها از زمان عثماني تا امروز در هالهاي اسطورهاي پيچيده شده است. به ندرت ميبينيم كه نوازندهاي در تركيه نام عبدالقادر را نشنيده باشد، بعضي از قطعات او را اجرا نكرده باشد يا برايش احترام قائل نباشد. اين درحالي است كه نزديك به 90% از اهل فرهنگ و هنر در كشور ما نميدانند كه عبدالقادر مراغي كيست؟»
داريوش طلايي دبير علمي همايش عبدالقادر مراغه اي درباره اين شخصيت برجسته مي گويد: «عبدالقادر مراغه اي آخرين عضو از سلسله اي از موسيقيدان ها و نظريه پردازاني است که از فارابي آغاز و طي 500 سال به مراغه اي مي رسد.
اين انديشمند موسيقي را به صورت علمي مطرح کرده است و آثار او نقش مهمي در علم و فلسفه داشته است در واقع عبدالقادر شخصيتي افسانه اي در حوزه موسيقي است که هم از جهت علمي و هم از لحاظ عملي سرآمد اين هنر بوده است و به دليل تصنيف ها و آوازهايي که داشته در زمان خودش به عنوان موسيقيدان برجسته شناخته شده است.»
دکتر حسن بلخاري درباره مراغه اي مي گويد: «عبدالقادر مراغه اي جز اولين کساني است که متون موسيقايي را به فارسي نوشته است و در همين راستا نقدهاي قوي و با پشتوانه اي درباره آثار گذشتگان خود نوشته است در واقع عبدالقادر يکي از ماندگارترين چهره هاي فرهنگي ، هنري و علمي در حوزه موسيقي است.»
بلخاري صاحب نظران عرصه موسيقي در طول تاريخ تمدن اسلامي را به سه دسته تقسيم مي کند و مي گويد: «يك دسته كساني بودند كه از نظر علمي برجسته بودند اما حتي نمي توانستند يك آهنگ ساده بسازند، مثل ابن سينا، دوم آنهايي كه من اين كار را داشته اما فاقد علمش بودند و گروه سوم مع الذوق و جامع بين علم و عمل هستند مثل فارابي و عبدالقادر مراغه اي.
اينكه عبدالقادر در زمان خودش به شدت تخصص گرا بوده و به جاي اينكه به همه علوم سربزند تنها در رشته خودش متخصص است، ويژگي منحصر به فرد او است.
عبدالقادر به جهت اشراف به حوزه هاي آهنگسازي، خوانندگي و نوازنده عود بودن، در ايران، تركيه، افغانستان، و آسياي ميانه به عنوان يك شخصيت افسانه اي و سمبل موسيقي شناخته شده است.»
عبدالمجيد كياني هم مي گويد: «كتاب مقاصد الالحان مراغه اي مرجعي در موسيقي ايراني است كه به تحقيق اهميت بسياري داده است. در كتاب مذكور سه بخش پيرامون آداب مباشرين ذكر شده است.
در اين كتاب نخست به فضيلت، دوم به صفات ناپسندي كه مباشران نبايد به آنها بپردازند، مثل غيبت، حسادت و … پرداخته شده است و در بخش سوم نيز به نصيحت به عنوان ركن اصلي، اشاره شده است.
مراغهاي بيش از هر چيز به مسئله اخلاق توجه داشته است. پس من با تكيه بر تعريف او ميتوانم بگويم اگر نگارگري، خوشنويسي، معماري، ادبيات و … تارهاي يك قالي باشند، موسيقي آن چيزي است كه همه آنها را به هم پيوند ميزند.»
برخي از آهنگها و تصنيفهاي عبدالقادر مراغهاي را گروهي با همين نام (عبدالقادر مراغهاي) به سرپرستي محمد رضا درويشي و با صداي همايون شجريان با نام شوق نامه دوباره نوازي کرده اند.
محمدرضا درويشي در سفري به ترکيه 22 آهنگ از عبدالقادر مراغهاي را جمع آوري کرده است. به گفته درويشي او در ساخت موسيقي فيلم «شهر آشوب» از همين آهنگ ها استفاده کرده است.
موسيقي سريال امام علي(ع) ساخته فرهاد فخرالديني هم بر گرفته از آثار مراغه اي ميباشد.
منابع:
1-ويکي پدياي فارسي
2-خبرگزاري ايلنا
3-وبلاگ مشاهير ايران
4-سايت نت آهنگ
5-خبرگزاري مهر