مي بندم اين دو چشم پر آتش را تا ننگرد درون دو چشمانش تا داغ و پر تپش نشود قلبم از شعله نگاه پريشانش مي بندم اين دو چشم پر آتش را تا بگذرم ز وادي رسوايي تا قلب خامشم نكشد فرياد رو مي كنم به خلوت و تنهاي اي رهروان خسته چه مي جوييد در اين غروب سرد ز …
بیشتر بخوانید »