نگر کز چشم شاهد چیست پیدا رعایت کن لوازم را بدینجا ز چشمش خاست بیماری و مستی ز لعلش گشت پیدا عین هستی ز چشم اوست دلها مست و مخمور ز لعل اوست جانها جمله مستور ز چشم او همه دلها جگرخوار لب لعلش شفای جان بیمار به چشمش گرچه عالم در نیاید لبش هر ساعتی لطفی نماید دمی از …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : محمود شبستری
به نزد آنکه جانش در تجلی است
به نزد آنکه جانش در تجلی است همه عالم کتاب حق تعالی است عرض اعراب و جوهر چون حروف است مراتب همچو آیات وقوف است از او هر عالمی چون سورهای خاص یکی زان فاتحه و آن دیگر اخلاص نخستین آیتش عقل کل آمد که در وی همچو باء بسمل آمد دوم نفس کل آمد آیت نور که چون مصباح …
بیشتر بخوانید »