در همه عالم كسي به ياد ندارد نغمه سرايي كه يك ترانه بخواند تنها با يك ترانه در همه ي عمر نامش اينگونه جاودانه بماند صبح كه در شهر، آن ترانه درخشيد نرمي مهتاب داشت، گرمي خورشيد بانگ: هزارآفرين! زهرجا بر شد شور و سروري به جان مردم بخشيد نغمه، پيامي ز عشق بود و ز پيكار مشعل …
بیشتر بخوانید »موسیقی
شعر دو کاج
در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روئیدند سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست می دیدند یکی از روز های سرد پاییزی زیر رگبار و تازیانه باد یکی از کاج ها به خود لرزید خم شد و روی دیگری افتاد گفت ای آشنا ببخش مرا خوب درحال من تامل کن ریشه هایم زخاک بیرون …
بیشتر بخوانید »رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را
رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم کز نالههای زارم زحمت بود شما را از عشق خوب رویان من دست شسته بودم پایم به گل فرو شد …
بیشتر بخوانید »خوش خرامان میروی
خوش خوش خرامان میروی، ای شاه خوبان تا کجا شمعی و پنهان میروی پروانه جویان تا کجا؟ زانصاف خو واکردهای، ظلم آشکارا کردهای خونریز دلها کردهای، خون کرده پنهان تا کجا؟ غبغب چو طوق آویخته فرمان ز مشک انگیخته صد شحنه را خون ریخته با طوق و فرمان تا کجا؟ بر دل چو آتش میروی تیز آمدی کش میروی درجوی …
بیشتر بخوانید »عشق تو می کشاندم
عشق تو می کشاندم شهر به شهر , کو به کو مهر تو می دواندم پهنه به پهنه ، سو به سو سیل سرشک و خون دل ، از دل و دیده شد روان قطره به قطره ، شط به شط ، بحر به بحر ، جو به جو بافته با محبتم رشته ی تار و پود جان تار به …
بیشتر بخوانید »شعر نقش پنهان
آه اي مردي كه لبهاي مرا از شرار بوسه ها سوزانده اي هيچ در عمق دو چشم خامشم راز اين ديوانگي را خوانده اي هيچ مي داني كه من در قلب خويش نقشي از عشق تو پنهان داشتم هيچ مي داني كز اي عشق نهان آتشي سوزنده بر جان داشتم گفته اند آن زن زني ديوانه است كز لبانش بوسه …
بیشتر بخوانید »زلف معشوق
کمند زلف را ماند چو برهم بافتن گیرد سپاه زنگ را ماند چو بر هم تاختن گیرد معقرب زلف مشکینش معلق بر رخ روشن چنان چون عنبرین عقرب که زهره در دهن گیرد گهی همچون شبه باشد که بر خورشید برپاشی گهی همچون شبی باشد که در روزی وطن گیرد چو ساکن باشد از جنبش ، مثال قد او دارد …
بیشتر بخوانید »ندارد درد من درمان دریغا
ندارد درد من درمان دریغا بماندم بی سر و سامان دریغا درین حیرت فلک ها نیز دیر است که میگردند سرگردان دریغا درین دشواری ره جان من شد که راهی نیست بس آسان دریغا فرو ماندم درین راه خطرناک چنین واله چنین حیران دریغا رهی بس دور میبینم من این راه نه سر پیدا و نه پایان دریغا ز رنج …
بیشتر بخوانید »صدای دلنشین گیتار
نگریستن چرا که می دانم… می دانم که چه ها در سرزمین دلم خواهند کرد … و من در برابرشان جز … “نگریستن” چاره ای ندارم .
بیشتر بخوانید »موسیقی نواحی به چه موسیقی می گویند
موسیقی نواحی گونهای از موسیقی است که به نغمهها و سازها و نواهای مناطق و نواحی ایران نظر دارد و از زمانی که مطالعات و پژوهشها درباره آن انجام شده نامهایی چون موسیقی محلی و فولکلور و اقوام و مقامی هم به این گونه موسیقایی نسبت داده شده است. تا قبل از سال 50 خورشیدی، موسیقیدانان ایرانی دو واژه عمومی برای این …
بیشتر بخوانید »شناخت مکتب امپرسیونیسم
شناخت مکاتب هنری برای هر کسی که فعالیت هنری داره لازمه.با شناخت مکاتب هنری به شناخت ایده ها،نگاهها،برداشت ها و….. افراد و گروه های مختلف از دنیا میشویم. گروهی واقع گرا به دنیا نگاه میکنن و کار های هنری و حتی ادبی اونها هم واقع گرا میشه گروهی طبیعت گرا هستند و….. اما این مکاتب در موسیقی وضع دیگری داره …
بیشتر بخوانید »مادر
فرشته بی همتای زندگی مادر مادر ای یکدانه وتنهاترین غم خوارمن از من عاشق تربه من دیوانه و بیمارمن وصف تو نتوان به صدها دفترودیوان نوشت ای که وصفت روز و شبهاتا ابددرکارمن پروراندی جان من بارنجهای بی شمار کی شود قربانیت این جان بی مقدارمن خرج کردی عمر خود را تابروید جان من من به لطفت زنده ام ای …
بیشتر بخوانید »چند بیت شعر از فردوسی
ابیاتی از فردوسی چو بخت عرب بر عجم چیره گشت همه روز ایرانیان تیره گشت جهان را دگرگونه شد رسم و راه تو گویی نتابد دگر مهر و ماه ز می نشئه و نغمه از چنگ رفت ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت ادب خوار گشت و هنر شد وبال ببستند اندیشه را پر و بال جهان پر …
بیشتر بخوانید »زندگینامه ولفگانگ آمادئوس موتسارت / Wolfgang Amadeus Mozart
ولفگانگ آمادئوس موتسارت (موزارت) موزارت در تاریخ 27 ژانویه 1756 در شهر سالزبورگ در کشور اتریش که یکی از مراکز هنری، فعال، و مهم موسیقی اروپا بود از لئوپلد موزارت و آنا ماریا پرتل موزارت به دنیا آمد. این آهنگساز اتریشی، از نوابغ مسلم موسیقی و از بزرگترین آهنگسازان موسیقی کلاسیک بود. او در زندگی کوتاه خود بیش از ششصد قطعه موسیقی برای اپرا، سمفونی، کنسرتو، …
بیشتر بخوانید »زندگینامه استاد فریبرز لاچینی
فریبرز لاچینی: منولد سوم شهریور 1328 ( ۲۵ آگوست ۱۹۴۹ ) در تهران، ایراناست . وی آهنگساز، موسیقیدان، و از چهرههای سرشناس در زمینهٔ موسیقی فیلم در ایران است. فریبرز لاچینی تحصیلات موسیقی خود را از سن ده سالگی در هنرستان عالی موسیقی آغاز کرد. هنگامیکه خود هنوز کودکی بیش نبود با تصنیف مجموعه ای به نام “فصلها و رنگها” و “آوازهای …
بیشتر بخوانید »زندگینامه استاد ناصر چشم آذر
ناصر چشم آذر: در ۱۰ دی ماه ۱۳۲۹ در اردبیل متولد گردید. در سایه تعلیمات پدرش استاد اسماعیل چشم آذر (ازنوازندگان بنام موسیقی آذربایجان) مراحل اولیه موسیقی را آموزش میبیند. در کودکی ساز آکاردئون را انتخاب میکند. در ۱۲ سالگی به همراه پدرش وارد ارکستر آذربایجانی رادیو ایران میشود. در ۱۳ سالگی جایزه ویژه موسیقی را در مقطع دبیرستانی به …
بیشتر بخوانید »زندگینامه هاوارد شور / Howard Leslie Shore
هوارد لزلی شور Howard Leslie Shore: متولد ۱۸ اکتبر ۱۹۴۶ است و در تورنتو ی کانادا به دنیا آمد. وی آهنگساز برجسته کانادایی است که چندین جایزه اسکار، گرمی وگلدن گلوب را در کارنامه دارد و از آهنگسازان موفق و مشهور سینماست. وی تا کنون اهنگ سازی بیش از ۴۰ فیلم را بر عهده داشته است که مهمترین و معروف ترین …
بیشتر بخوانید »این ترانه بوی نان نمی دهد
این ترانه بوی نان نمی دهد بوی حرف دیگران نمی دهد سفره ی دلم دوباره باز شد سفره ای که بوی نان نمی دهد نامه ای که ساده وصمیمی است بوی شعر و داستان نمی دهد : با سلام و آرزوی طول عمر که زمانه این زمان نمی دهد کاش این زمانه زیر و رو شود روی خوش به ما …
بیشتر بخوانید »زندگینامه استاد شهرداد روحانی
شهرداد روحانی: نام اصلی وی شهداد روحانی و متولد ۶ خرداد ۱۳۳۳ در تهران میباشد. وی آهنگساز، ویولنیست، پیانیست، و رهبر ارکستر ایرانی است. سبک وی معاصر، و تا حدی در مقایسه با استادان خود نظیر انوشیروان روحانی و استادجواد معروفی، موسیقی عصر نو بهشمار میرود. شهرت روحانی بیشتر به دلیل تنظیم و رهبری ارکستر کنسرت یانی است که به همراه ارکستر سلطنتی فیلارمونیک (Royal …
بیشتر بخوانید » نسیم دوش به دل بوی آشنا آورد
نسیم دوش به دل بوی آشنا آورد چه آشنا تب و لرزی به غمسرا آورد بقای عمرِ گرانم فدای خاطرِ دوست که خود نیامد و جانی به جانِ ما آورد چه خوش که خاکِ رهش برتنِ نسیم افتاد که دوش بر سرِ جان تاجی از طلا آورد نیازِ دل چه به دنیا و آخرت ، زاهد چو …
بیشتر بخوانید »