حکایت ثناگویی امیر دزدان “ حکایتی از گلستان ثناگویی امیر دزدان… شاعری پیش امیر دزدان رفت و ثنایی بر او بگفت. فرمود تا جامه ازو برکنند و از ده به در کنند. مسکین، برهنه به سرما همی رفت… سگان در قفای وی افتادند. خواست تا سنگی بردارد و سگان را دفع کند. در زمین یخ گرفته بود. عاجز شد، گفت: …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : داستانهای آموزنده
داستان کوتاه روی دیگر سکه
داستان کوتاه روی دیگر سکه “ در خلال یک نبرد بزرگ، فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت. فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان داشت ولی سربازان دو دل بودند. فرمانده سربازان را جمع کرد، سکه از جیب خود بیرون آورد. رو به آنها کرد و گفت: سکه را بالا میاندازم، اگر رو بیاید پیروز میشویم و اگر …
بیشتر بخوانید »