آخرین خبرها

بایگانی/آرشیو برچسب ها : فرار کتابها

قصه فرار کتابها برای بچه ها

کودکانه کتاب 310x205 - قصه فرار کتابها برای بچه ها

کتاب کوچولو سرفه می کرد. چشــم هــایش پراز خاک شده بود. اشک در چشـم هایش جمع شده بود. خانم کتاب جلو رفت و دستی به سر او کشید. پدر بزرگ کتاب ها که خیلی قدیمی بود جلو آمد و گفت:      «لطفاً همه به حرف های من گوش کنید. ما چند سال است که در ایــن قفسه هستیم و هیچ کس ما را …

بیشتر بخوانید »