من ندانم که عاشقی چه بلاست هر بلایی که هست عاشق راست زرد و خمیده گشتم از غم عشق دو رخ لعلفام و قامت راست کاشکی دل نبودیم که مرا اینهمه درد و سختی از دل خاست دل بود جای عشق و چون دل شد عشق را نیز جایگاه کجاست دل من چون رعیتیست مطیع عشق چون پادشاه کامرواست برد …
بیشتر بخوانید »