شعر نوزاد ضعیف کاروان علی اصغر “ گفتيد:«نوزاد ضعيف كاروان»م حالا بزرگم، در بهشتم… «ميتوانم» شبهاي«هيئت»، مهمان ماييد- با من به دشتِ تشنه بياييد! اي واي، اي واي!- اي واي، اي واي!(تکرار) * آتش گرفته با قصه من- هم سینه سنگ، هم قلب آهن اي واي، اي واي!- اي واي، اي واي!(تکرار) 2 من روي دستان شما سر مي¬گذارم اي …
بیشتر بخوانید »