چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی ای شاهد افلاکی در مستی و …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : رهی معیری
گریه ی بی اختیار
تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست اسیر گریه ی بی اختیار خویشتنم فغان که در کف من اختیار باید و نیست چو شام غم دلم اندوهگین نباید و هست چو صبحدم نفسم بی غبار باید و نیست مرا ز باده نوشین نمی گشاید دل که …
بیشتر بخوانید »نت اهنگ به رهی دیدم برگ خزان
نت اهنگ به رهی دیدم برگ خزان با اهنگ سازی پرویز یاحقی و الهام گرفته از شعر رهی معیری در سایت نتکده قرار داده شد .برای مشاهده نت کلیک کنید برای مشاهده شعر و گوش کردن ترانه به ادامه مطلب مراجعه کنید
بیشتر بخوانید »