آخرین خبرها

داستان روز پنجم محرم

داستان روز پنجم محرم “

در روز پنجم محرم که مطابق با روز یکشنبه بوده است، عبیدالله، شبث بن ربعی را نزد خود خواند و همراه هزار سوار به سوی کربلا گسیل داشت سپس شخصی به نام زحر بن قیس را با پانصد سوار مأمور کرد تا جسر صراة را که پلی بوده که مردم کوفه برای رفتن به کربلا از آن استفاده می‌کردند مسدود کنند و از خارج شدن مردم از کوفه جلو گیری نمایند. در این بین فردی به نام عامر بن ابی سلامه به سوی زحر بن قیس و سپاهش حمله ور شد و از میان آن‌ها گذشت و کسی جرئت نکرد تا او را دنبال کند. سپس به سپاه امام پیوست.

panjemoharam - داستان روز پنجم محرم
داستان روز پنجم محرم

در روز ششم حبیب بن مظاهر نزد امام آمد و گفت که در نزدیکی کربلا طایفه‌ای از بنی اسد سکونت دارند و از امام اجازه خواست پیش آنان برود و درخواست یاری کند.

امام نیز اجازه دادن و حبیب در شبانگاه نزد آنان رفت و به همراه مردم قبیله که تعدادشان نود نفر بود به سوی کربلا حرکت کردند.

در آن هنگام مردی نزد عمر بن سعد رفته و او را از جریان کار آگاه کرد عمر فردی به نام ازرق را با چهارصد سوار به سوی آن‌ها روانه ساخت و در نیمه‌های شب در کنار فرات دو دسته سوار به هم رسیدند. مردان بنی اسد که دیدند از پس ازرق و سوارانش بر نمی‌آیند و پس از آنکه چند کشته و زخمی دادند پرا کنده شدند و به قبیلهٔ خود باز گشتند.

امام علیه السلام وقتی از این ماجرا با خبر شدند فرمودند: «لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ الا بِالله»

علاوه بر این، در این روز، عمر، شبث بن ربعی را به همراه سه هزار سوار به اطراف فرات فرستاد تا از دسترسی امام و یارانش به آب جلو گیری کند.

نویسنده: تحریریه سایت تخصصی امام حسین علیه السلام – مهدی شاهسوند

برگزفته از کتاب قصه کربلا نوشته علی نظری منفرد

نویسنده: تحریریه سایت تخصصی امام حسین علیه السلام

Rate this post
نت های پیانو نت های ویولن نت های سنتور نت های گیتار

درباره‌ی Vahid Ezati

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *