گذراندن وقت و سرگرم کردن کودکان تنها فایده ی قصه گفتن نیست. قصه ها می تواند بر ذهن و روح کودکان ما تأثر گذار باشد. اکثر ما در کودکی ها ی خود روزهایی را به یاد می آوریم که بزرگترها برای سرگرم کردن و یا کوتاه نمودن شب های بلند زمستان با قصه، مثل و چیستان اعضای خانواده را گرد …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : قصه
داستان کودکانه ماهی پولک طلا
داستان کودکانه ماهی پولک طلا -یکی بود یکی نبود. در یک برکه پر از آب، یه ماهی کوچولو بود به اسم پولک طلا که همراه خانوادهاش زندگی میکرد. او، دوستان زیادی داشت و هر روز در برکه، با آنها بازی میکرد. یک روزکه پولک طلا، برای بازی راهی شد، صدای دوستش، قورقوری را از بیرون آب شنید و با تعجب …
بیشتر بخوانید »داستان عصبانیت برای بچه ها
يكي بود يكي نبود، بچه ي كوچك و بداخلاقي بود. روزي پدرش به او كيسه اي پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب. روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود …
بیشتر بخوانید »داستان دیو و سلیمان
دکتر الهی قمشه ای می گوید » یکی از جذاب ترین تعبیرات ” نفس و عشق ” ، قصه دیو و سلیمان است که از دیرباز در ادب پارسی به اشاره و تلمیح از آن یاد شده است . قصه چنین است که سلیمان فرزند داود ، انگشتری داشت که اسم اعظم الهی بر نگین آن نقش شده بود و سلیمان …
بیشتر بخوانید »به دنبال درخت
اره کوچولویی بود که دنبال یک درخت می گشت تا با آن میز و صندلی درست کند. اره کوچولو که تا آن روز درخت ندیده بود، دندان هایش را تیز کرد و راه افتاد. رفت و رفت تا به یک فیل رسید. پرسید « تو درختی؟»
بیشتر بخوانید »قصه کفش دوزک و دوستانش
یکی بود یکی نبود. یک کفشدوزک بود که خال نداشت یک شاپرک بود که بال نداشت و یک جیر جیرک بود که حال نداشت. روزی آن سه به هم رسیدند و حال هم را پرسیدند. کفشدوزک گفت:چه حالی؟یک کفشدوزک بی خال به چه درد می خورد. شاپرک گفت:من چی بگم که یک شاپرک بدون بال هستم. جیرجیرک هم گفت:من از …
بیشتر بخوانید »فواید گاو بودن
معلمی از دانش آموزانش خواست “فواید گاو بودن” را بنویسند و نوشته ای که در زیر می خوانید تمام و کمال انشای آن دانش آموز است: با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار
بیشتر بخوانید »داستان 3 پروانه کوچولو
یکی بود یکی نبود. سه پروانه ی کوچولو بودند که با هم برادر بودند. رنگ آن ها با هم فرق می کرد. یکی سفید بود و یکی قرمز و آخری هم زرد بود. آن ها همیشه زیر نور آفتاب بین گل های باغ می چرخیدند و بازی می کردند.
بیشتر بخوانید »کروکودیلی به نام ابر سفید
در زمان های قدیم ماهی گیر پیری به نام ایومینت بود که با همسرش آی آی سو در کنار رودخانه زندگی می کرد. هر روز آن ها تورشان را در رودخانه می انداختند تا ماهی بگیرند و آن ها را در بازار محلی بفروشند. پیرمرد و همسرش بچه ای نداشتند.
بیشتر بخوانید »داستان سه بچه خوک
داستان سه بچه خوک داستانی آموزنده برای کودکان می باشد اینکه کودک از این قصه می آموزد که هر کاری که به وی سپرده می شود به بهترین نحو انجام دهد چرا که اگر چنین نباشد خود وی متضرر خواهد شد. داستان سه بچه خوک يكي بود ، يكي نبود ، زير گنبد كبود در جنگلي، خوكي با سه پسرش …
بیشتر بخوانید »در جستجوی دایناسور
در جستجوی دایناسور : در جستجوی دایناسور یک داستان برای کودکان است .سارا دخترک داستان یک بازی کامپیوتری بنام در جستجوی دایناسورهدیه میگیرد اما هنگامیکه بازی را داخل کامپیوتر می گذارد ناگهان … شما می توانید با داشنامه تی تیل همراه باشید تا داستانها و قصه های کودکانه را در اختیار خود داشته باشید و هنگام خواب کودک از این …
بیشتر بخوانید »