آخرین خبرها

سخنان آموزنده از جان اشتاین بك

بزرگترین امید آن است كه امید را به قصد كشت، كتك بزنیم.

یك گلف باز نمی تواند در كار خود كامیاب شود، مگر اینكه، ضربه زدن به یك توپ كوچك را برای خود، مهمترین چیز دنیا بداند.

اگر شاهراه زندگی، تنها دو راه بنیادی داشته باشد و می بایست تنها یكی از آنها را برگزید، چه كسی می تواند ادعا كند كه كدام یك بهتر است؟

از هر رویدادی كه رخ می دهد، باید درسی گرفت.

index21 - سخنان آموزنده از جان اشتاین بك

آدم نمی تواند همه چیز را با هم داشته باشد.

آدمی تنها زمانی می كوشد چیزی را ثابت كند كه نسبت به آن چیز آسوده نباشد.

هر انسانی، برای خود بهایی دارد، ولی بهای نویسنده – نویسنده ای راستین – را به سادگی نمی توان روشن كرد و كمابیش، نمی توانید به این بها تحقق ببخشید.

نخستین آرزوی یك نویسنده این است كه بگذارد كسی كتابش را بخواند.

یك كتاب، مثل یك انسان است: باهوش و كودن، دلیر و ترسو، زیبا و زشت.

به یك خرده گیر اگر رو بدهی، خودش را دانای روزگار می داند.

وظیفه ی نویسنده این است كه تعالی ببخشد، بگستراند و نیرو بخشد.

نویسندگانِ نادرستی هم هستند كه برای مدتی كوتاه، كارشان را از پیش می برند، ولی نه برای مدتی دراز، نه برای مدتی دراز.

من به این نتیجه رسیده ام كه گاهی گزینش یك شخص برگزیده به گونه ی مخاطب، بسیار كارساز است؛ شخصی حقیقی كه او را می شناسی، یا شخصی فرضی؛ باید برای آنها بنویسی.

كسی كه داستانی می نویسد، ناچار است بهترین دانستنی ها و بهترین احساسات خود را در آن بگنجاند.

نویسنده در فضایی از بیم و ارج نهادن به واژه زندگی می كند، زیرا واژه ها می توانند ستمگر یا مهربان باشند و نیز می توانند درست در برابر چشمان شما، معانی را دگرگون كنند.

چه نیكو است كه آدمی مورد اعتماد باشد.

در زندگی، مواردی هست كه حتی از دوستان آدم هم كاری ساخته نیست.

انسان در دنیا تنها است و در میان همنوعان خود، تنها است و چشم داشتِ هیچ گونه آسایش و دلداری از هیچ جا ندارد.

ادبیات به دیرینگی گفتار است. ادبیات از دل نیاز بشری به آن سرچشمه گرفته و هیچ تغییری نیافته است، جز این كه نیاز بشر به آن بیشتر شده است.

نویسنده ای كه به كمال انسان، باور پابرجا نداشته باشد، نه احساس بخشش و پایبندی به ادبیات دارد و نه هرگز عضو خانواده ی ادبیات است.

نویسنده، وظیفه دارد، گنجایش پذیرفته شده ی انسان را برای شكوه و بزرگی روح و روان نشان دهد و آن را بستاید.

گاهی برخلاف شكست و نابودیِ كمابیش قطعی، باید نابخرد و بزدل باشیم كه در آستانه ی بزرگترین پیروزی نهفته مان، میدان را ترك كنیم.

انسان به بودن در هر جایی عادت می كند و دیگر برایش سخت است كه از آنجا برود. نحوه فكر كردنش هم بعد از مدتی عادت می شود و عوض كردنش سخت است.

زمان، تنها خرده گیری است كه جاه طلبی ندارد.

Rate this post
نت های پیانو نت های ویولن نت های سنتور نت های گیتار

درباره‌ی هانا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *