کار از پــُـک و نخ و بسته و باکس گذشته…
این روزها کیلومتری دود میکنم خاطراتت را.
از زمانی که میخ نگاهت شده ام…
مدام بر سرم میکوبی
***************************************************
خــــدایا….
همه از تو می خواهند ، بدهی.من از تو می خواهم ، بگیری!!!
خـــــدایااین همه حس دلتنگی را از من بگیر..
***************************************************
دلم تنگ است
دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است
صدایم خیس و بارانی ست
نمیدانم چرا در قلب من
پاییز طولانی ست
***************************************************
حال امروز مرا آن سگ مرده ای می فهمد که بجای اینکه لاشه اش را از وسط خیابان به کناریبیندازند با چرخ ماشین هایشان له تر اش میکنند…
***************************************************
غریب…
تنها…
بی اهمیت…
***************************************************
کاش کودک بودیم تا بزرگ ترین شیطنت زندگیمان نقاشی روی دیوار بود نه روی دل
***************************************************
مسافرترین آدم دنیا هم
دست خطی می خواهد که بنویسد برایش
” زود برگرد “
طاقت دوری ات را ندارم…
***************************************************
هیچ انتظاری ازکسی ندارم، و این نشان دهنده قدرت من نیست! مسئله ، خستگی از اعتمادهای شکسته است . . .
***************************************************
لباسهایم که تنگ میشد
میبخشیدم به این و آن
ولی دل تنگم را ، حالا
چه کسی میخواهد !؟
***************************************************
انگشتم را نخ بسته ام تا به یاد آورم فراموشت کرده ام !
***************************************************
غم غریب نبودنت
مرا غریبترین آدم دنیا کرد
***************************************************
خسته ام از نوشتن
کاش بودی و می شد شکست
این سکوت سنگین را
***************************************************
نمی دانم چه بر سر من
و این خیابانها آمده
که هر جایی می خواهم بروم
به کوچه خاطراتم می رسم
***************************************************