آخرین خبرها

پیدایش نصیریان

مقاله حاضر، ترجمه فصل 22 از كتاب Extremist shiites (غلات شيعه) اثرمتى موسى است كه به سال 1982 در امريكا منتشر گشته است. نيمى از حجم كتاب مزبور به تاريخ و عقايد فرقه نصيرى از فرق غالى شيعى اختصاص دارد كه در قسمت مربوط به تاريخ اين فرقه، نويسنده طى چهار فصل:

نصیریان - پیدایش نصیریان
پیدایش نصیریان

پیدایش نصیریان

نصيريان در دوره متقدم، نصيريان در دوره ميانه، نصيريان در دوره قيموميت فرانسه و بالاخره قدرت‏گيرى نصيريان در سوريه، تحولات تاريخى اين فرقه را با دقت مورد بررسى قرار مى‏ دهد. در مقاله حاضركه به تاريخ متقدم نصيريان اختصاص دارد، نويسنده پس از ذكر مقدمه‏اى مختصر در اهميت توجه به نصيريان از سوى نويسندگان معاصر شرق و غرب، به ‏واسطه قدرت گيريشان در سوريه (از زمان حافظ اسد)، و بيان مكان‏هايى كه نصيريان در حال حاضر در آن‏جا سكنی دارند، چگونگى ظهور و پيدايش نصيريان و تاريخ متقدم ايشان را به بحث مى‏ گذارد و پس از بيان و بررسى انتقادى نظريه‏ هاى گوناگون در وجه تسميه اين فرقه، پيدايش آن‏را به شخصيتى ايرانى به نام محمدبن نصير(متوفاى 270ه) كه ظاهرا از اصحاب امام حسن عسكرى(ع) بوده و در مقام ايشان غلو كرده، مى‏ رساند.

از ميان همه غلات يا فرق افراطى شيعه، نصيريان، به دليل اين كه اكنون دولت‏ سوريه را در سيطره خود دارند، تاحد زيادى توجه نويسندگان معاصر شرق و نيز غرب را به‏ خود جلب كرده‏ اند. در سال 1970، ژنرال نصيرى، حافظ اسد، قدرت نظامى را در سوريه به‏ دست گرفت، و در 22 فوريه 1971، او اولين رئيس جمهور نصيرى در تاريخ كشور شد. اسد از نومايلاتيه، (numaylatiyya) شعب ه‏اى از متاويرا يكى از قبايل اصلى نصيرى در سوريه برخاسته است. هم‏چنين ديگر مقام‏هاى حساس در دولت كنونى سوريه را افسران نصيرى اداره مى‏ كنند.

نصيريان در طول تاريخ بانام نصيريه شناخته شده‏اند، اما بهتراست كه علويان ناميده شوند. هنگامى‏ كه در 1920 سوريه تحت قيموميت فرانسه قرار گرفت، مقامات فرانسوى قلمرو جداگانه نصيرى را زير نظر مامور بلند مرتبه فرانسه در بيروت ، ايجاد كردند. در اجولاى 1922، زمانى كه اين قلمرو نصيرى به دولت تبديل شد، دولت العلويون نام گرفت و داراى يك شوراى نمايندگى با هفده عضو بود; دوازده كرسى در دست نصيريان و پنج كرسى در دست‏ سنيان و ديگر اقليت‏ها. در سال 1930، قانون اساسى، نهاد سياسى دولت را مشخص كرد و رسما به عنوان دولت لاذقيه شناخته شد. نويسنده نصيرى محمد غالب الطويل (متوفاى‏1932م)، كه تاريخ فرقه‏ اش را تحريركرد، خدا را سپاس مى‏ گفت كه بعد از چهار قرن اشغال سوريه توسط عثمانى‏ ها، نصيريان كه به‏ طور اهانت آميزى از 1516م به اين اسم ناميده شدند، توانستند عاقبت نام مشروعشان، علويان را اعاده كنند. به هر حال، واقعيت اين است، كه اين فرقه همواره به‏ عنوان نصيريان شناخته شده است نامى كه بر وجود مذهبى در قرن نهم ميلادى/سوم هجرى دلالت دارد. به‏ علاوه اين نكته بايد خاطر نشان شود كه علوى يك اصطلاح عمومى است و غالبا به همه شيعيانى اطلاق مى‏شود كه از على(ع) متابعت مى‏ كنند و معتقدند او وارث و جانشين پيامبر(ص) در رهبرى جامعه مسلمانان مى‏باشد.

جايگاه اصلى نصيريان، سلسله كوه بزرگى است در شمال سوريه كه به نام خود آن‏ها، جبل‏النصيريه، بارجيلوس، (Bargylus) رومى‏ ها، ناميده مى‏ شود. سورى‏ هاى باستانى آن كوه‏ها را اوكومو، Ukomo) / سياه) ناميدند، و اعراب ، جريان بعدى سوريان، آن‏ها را جبل‏اللوكام نام نهادند. قله‏ هاى جنوبى اين سلسله، جبل سماك و جبل عامل ناميده مى‏ شوند. كوه‏هاى نصيريه از نهر كبير، باستانى)، در جنوب، به سوى محلى در شمال رودخانه اورونتس، Orontes) / الاثير) و انطاكيه، امتداد مى‏ يابد. اين سلسله از كوه لبنان طول مديترانه، تا روبه‏روى جزيره قبرس را در برمى‏ گيرد. ولى نصيريان به اين ناحيه كوهستانى محدود نمى‏ شوند، هم‏چنين تعداد زيادى از آن‏ها در استان‏هاى سورى لاذقيه، حمص، حماة; در ناحيه لبنانى عقر، ( Akkar) ،جنوب لاذقيه، و در استان‏هاى تركى حتاى، (Hatay) (استان سابق سورى، الكساندرتا، يا اسكندرون)، سيحان (آدانا) ، طرسوس، و انطاكيه يافت مى‏ شوند. شمار كمى از نصيريان در وادى تيم، جنوب كوه‏ هرمون، در دو روستاى شمال نابلس در نواحى اشغال شده توسط اسرائيل در ساحل غربى اردن، و در بانياس (فيليپ قيصريه باستانى) زندگى مى‏ كنند. محل زندگى حدود سيزده خانواده نصيرى در آنا، شهرى در غرب عراق نزديك سوريه قرار دارد و گروهى از نصيريان در دمشق، حلب ، سلاميه واقع در جنوب حماة، كارك در اردن، استانبول تركيه، يمن و در برزيل به سر مى‏ برند.

تا قرن سيزدهم ميلادى (هفتم هجرى) شمارى از قبايل نصيرى در سنجار، شمال شهر موصل عراق زندگى مى‏ كردند. اين نصيريان توسط اميرشان حسن يوسف المكزون (متوفاى 1240م) از سنجار به سوى سوريه سوق داده شدند تا هم‏ مذهبانشان را در نزاع عليه ستمگران بر ايشان، يعنى كردان و اسماعيليان، كمك كنند. يكى از اين قبايل متاويرا بود، كه حافظ اسد رئيس جمهورى سوريه به آن تعلق دارد.

با گذشت زمان، مفاهيم مذهبى پيروان المكزون در مسيرهاى جديدى، خصوصا راجع به على‏ بن ابى‏ طالب‏ كه كانون پرستش همه نصيريان بود، متبلور شد. بعضى از پيروان المكزون، بعد از يكى از رهبران مذهبى‏شان (به‏نام) محمدبن كالازو، با عنوان كالازى‏ها، شهرت يافتند. آن‏ها هم‏چنين به قمريون معروف شدند، زيرا معتقد بودند كه على‏ بن‏ ابى‏ طالب در ماه ساكن است; گروه ديگر كه نامشان از شمس ناشى مى‏شد، شمسيون و شماسى‏ها نام گرفتند، زيرا معتقد بودند كه، مسكن على بن‏ ابى‏ طالب نه ماه بلكه خورشيد است. بنابراين، نصيريان صرفا از نظر مذهبى به دو فرقه تقسيم مى‏ شوند و عقايدشان، صرف نظر از پيوندشان به خورشيد يا ماه، در ارتباط با پرستش على(ع)، اساسا يكى است.

نصيريان به‏ عنوان اقليتى مظلوم، براى قرن‏ها در قلعه‏ هاى كوهستانى‏شان پناه يافتند، آن‏ها از مراكز شهرى سوريه اجتناب ورزيدند; در قرن نوزدهم ميلادى، آن‏ها حتى در لاذقيه، بيروت يا دمشق يافت نمى‏ شدند. نسبت‏به ساير مردم سوريه خيلى بدگمان بودند و آمادگى داشتند با حداقل تحريك به ايشان حمله برند.

رو. ساموئل ليد(متوفاى 1860م) كه مدت شش سال (1853-1859م) در ميان نصيريان زندگى كرد، مى‏ نويسد: نصيريان معمولا ظلم دولت عثمانى و سنگينى بار ماليات را بر روى مردم مسلمان دشت‏ها تلافى مى‏كنند. از ايشان بدشان مى‏آيد، آن‏ها را غارت مى‏كنند و بى‏ رحمانه مى‏ كشند.عداوت‏هاى دائمى داخلى در ميان بسيارى از قبايل و طوايفشان، آن‏ها را تا حد بربريت تنزل داد و كشورشان به سرزمينى ويرانه تبديل شد.

به گفته «ليد» عنف، خون‏ريزى، خيانت و قتل، همزاد زندگى نصيريان شد. او اظهار مى‏ دارد كه تا ميانه قرن نوزدهم ميلادى به‏ دليل سخت‏گيرى، خرابى تدريجى روستاها، و افزايش ويرانى و كم‏شدن جمعيت كشور، استان لاذقيه، كه زمانى جمعيت زيادى از نصيريان را در خود جاى داده‏بود، فقط شامل شمار خيلى كمى از آن‏ها مى‏ شد.  اين اوضاع هرج و مرج، باقى‏ مانده كشاورزان نصيرى را وادار كرد تا به سوى مراكز شهرى سوريه حركت كرده و براى مالكان اراضى كه اغلب در شهرها زندگى مى‏ كردند كار كنند. بعضى از نصيريان به سوى دشت‏هاى عقر در سمت جنوب و لاذقيه در غرب حركت كردند، در صورتى كه ديگران به آرامى در درون سوريه، خصوصا استان حماة پراكنده شدند.

گر چه نصيريان توسط همسايگان مسيحى و مسلمانشان تحقير شدند، مالكين اراضى به خدمات كشاورزان نصيرى احتياج داشتند، چرا كه به‏ دليل ياس و نوميدى‏شان، سودمند و سخت كوش بودند، و هيچ تهديدى براى منافع مخدومانشان به شمار نمى‏آمدند. اين امر، اسكان نصيريان در روستاهاى قسمت‏شمال شرقى استان حماة را روشن مى‏سازد. به هر حال، اين مهاجرت ناچيز بود، زيرا سوريه نيز همانند ديگر كشورهاى خاورميانه، به طور غالب طبيعتا روستايى بود، و نصيريان قادر نبودند يك زندگى مناسب در مراكز شهرى كشور بنا كنند.

در سال‏هاى اخير همه چيز تغيير كرده است; سوريه تا حد زيادى شهرى شده، و حركت از روستاها به مراكز شهرى به سرعت افزايش يافته است. از هنگامى كه حافظ اسد در 1970م قيام كرد و به‏قدرت رسيد، نصيريان شروع به ازدحام در مراكز شهرى سوريه كردند، و در سايه حمايت و مساعدت دولت نصيرى سوريه، در جست‏وجوى شغل و تحصيل برآمدند.

اصل و ريشه نصيريان، موضوع حدس و گمان‏هايى در ميان مورخان شده‏است. بعضى معتقدند كه نصيريان همان اعقاب ناظرينى، (nazerini) هستند كه پلينى در كتاب تاريخش(23:5) ذكر كرده است  و بارهبروس (ابن‏عبرى) (متوفاى‏685ه/1286م) در گاهشمار سريانى‏اش، فصلى را با عنوان «تاريخ آن‏هايى كه نصيرايى ناميده مى‏شوند» گنجاند.او نام نصيرايى را به پيرمردى نسبت مى‏دهد كه در سال (277ه/891م) در حومه شهر آكولا (كوفه، در جنوب عراق)، در روستايى به نام نصاريه ظهور كرد. بارهبروس در جاى ديگر از «تاريخ مختصر الدول‏»اش، كه به زبان عربى نوشته شده است، از روستايى به‏نام نصرانا ياد مى‏كند، كه از آن شخصيتى برجسته به نام ابوالفرج بن عثمان بيرون آمد، كه به فرقه غالى قرامطه متعلق بود، و در جاى سومى، ابن‏عبرى نصيريه را به‏عنوان يك فرقه شيعه غالى ذكر مى‏كند.

به‏ نظر مى‏ رسد سيلوستر دوساسى، كه اظهارات ابن‏عبرى درباره نصاريه و نصرانا را اقتباس كرد، درابتدا متقاعد مى‏ شود كه نام نصيريان از روستاى نصرايه يا نصرانا، همان جايى كه مؤسس ادعايى شان زندگى مى‏ كرد، ناشى مى‏شود. اما ظاهرا دوساسى، بعد از تحقيق بيشتر، از اين توضيح نامطمئن است.

نويسندگان ديگر، نظير ولف ياد آور مى‏شوند كه نام نصيريان اسم تصغير از لغت عربى نصارا(مسيحيان) است، و نصيريان معنى «مسيحيان كوچك‏» مى‏دهد. ولف استدلال مى‏كند كه دشمنان نصيريان به طور تحقيرآميزى آن‏ها را به واسطه كثرت اعمال و فرايض مسيحيشان بدين نام خواندند. ارنست رنان نيز به همين گونه ياد آور مى‏شود كه نصيريان اسم مصغر نصارا است.

نويسنده نصيرى، محمد غالب‏الطويل، اظهار مى‏دارد كه نام نصيريان از جبل‏النصير، جايى كه آن‏ها زندگى مى‏كردند، ناشى مى‏شود.  مؤلف ديگر، هاشم عثمان، با قاطعيت‏بيان مى‏كند كه نام اين كوه نظاره است، و اين نام را جنگجويان صليبى هنگامى كه در قرن يازدهم به سوريه هجوم آوردند، به آن‏جا دادند.اما اين نظر درست نيست، زيرا در سال 1099م هنگامى كه جنگجويان صليبى در راهشان به اورشليم از مسير سوريه گذشتند، نصيريانى را يافتند كه در كوه موسوم به جبل‏النصيريه، مجاور اسماعيليان و دروزيان زندگى مى‏كردند. مطابق يك منبع دروزى، نصيريان زمانى بخشى از فرقه دروزى بودند كه بعدا از آن جدا شدند. رساله‏اى حاوى عقايد دينى دروزى، كه احتمالا مربوط به قرن يازدهم ميلادى/چهارم هجرى است از نصيريان به‏عنوان گروهى نام مى‏برد كه قبل از انشعابشان – توسط يك پيشواى مذهبى موسوم به نصيرى – با دروزى‏هاى موحد يكى بوده‏اند.

سؤال چهل و چهارم از اين رساله مى‏پرسد: «چگونه نصيريان خودشان را از موحدين[آن‏گونه كه دروزى‏ها خودشان را ناميده‏اند] جدا كرده و مذهب توحيد را ترك كردند؟» و جواب مى‏دهد: «آن‏ها هنگامى جدا شدند كه نصيرى از آنان چنين درخواستى كرد. نصيرى ادعا كرد خدمتكار آقاى ما، اميرالمؤمنين[على(ع)] مى‏باشد.

او [نصيرى]الوهيت آقاى ما الحاكم [(حكومت 386ه – 411ه) كه توسط دروزى‏ها به مقام الوهيت رسيد] را انكار كرد و الوهيت على‏بن‏ابى‏طالب(ع) را مدعى شد. او گفت كه خدا، خودش را به طور متوالى در امامان دوازده‏گانه خانواده پيامبر آشكار ساخته‏است، و نيز بعد از اين كه خودش را در محمد مهدى قائم(ع)[امام دوازدهم] ظاهر ساخت ناپديد شد. از اين عبارت ما متوجه مى‏شويم كه سرآغاز نام فرقه به اواخر قرن دهم (ميلادى) [چهارم هجرى] يا اوايل قرن يازدهم (ميلادى) [پنجم هجرى] باز مى‏گردد و مؤسس اين فرقه شخصيت‏شناخته شده‏اى بود به‏نام نصيرى، كه به رغم اختلاف روايات، به احتمال زياد محمدبن‏نصير نام داشت.

نصيرى كه در ميان مورخان معاصر به‏عنوان سرچشمه نام نصيريان پذيرفته شده‏است، يك ايرانى تبار بود كه نام كاملش محمدبن نصير نميرى بكرى عبدى (متوفاى‏270ه/883م) مى‏باشد او هم‏چنين به‏واسطه كنيه‏اش به ابوشعيب معروف شد. گفته مى‏شود كه محمدبن نصير، احتمالا در خوزستان يا بصره عراق به دنيا آمد بعدا به‏واسطه وابستگى‏اش به قبيله بنو نمير عرب، با عنوان نميرى شناخته شد. وى همزمان با امام يازدهم، عسكرى(ع) در شهر سامراى عراق زندگى مى‏كرد.  براساس گفته لويى ماسينيون، اعضاى فرقه، نام نصيريان را از زمان خصيبى (متوفاى‏346ه/957م) به كار بردند، در حالى كه سابقا نميريه ناميده مى‏شدند.

Rate this post
نت های پیانو نت های ویولن نت های سنتور نت های گیتار

درباره‌ی Vahid Ezati

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *