آخرین خبرها

زندگینامه شهید قلی اکبری

زندگینامه شهید قلی اکبری ” شهید قلــی اکبری از مبارزین و فدائیان حضرت امام خمینی در جریان انقلاب شکوهمند اسلامی بود و سرانجام در همین راه و در تاریخ ۲۲/۱۲/۱۳۸۳ در حالیکه فرماندهی گردان انصار لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) را بر عهده داشتُ در منطقه عملیاتی شرق دجله به خیل شهیدان راه امام خمینی پیوست.

gholi akbare - زندگینامه شهید قلی اکبری
shahid gholi akbari

سردار بی مدعای جبهه ها که فرماندهی گردان انصار لشکر 27 محمدرسول الله(ص)را بعهده داشت وانگیزه خود از آمدن به جبهه رابه ثمر رساندن انقلاب و پیروز نمودن جنگ به نفع اسلام و مسلمین اعلام می کند. او شهادت را کمال انسان دانسته و معتقد بود خداوند سفره ای از جنگ برای ما پهن کرده که در آن نعمت و رحمتی دارد بنام شهادت که انشائالله نصیب ما نیز بگرداند. شهید ارزوی خود را خدمت و شهادت در راه خدا می داند. وقتی از او در باره مسئولیتش می پرسند، به تاسی از امام خود، خود را خدمت گذار بسیجی دانسته و از ایمان و تعهد و تقوای بسیجیان بعنوان سلاح موفقیت در جنگ یاد می کند و معتقد بود تا زمانیکه این سلاح ها در بسیجیان ماوجود دارد، ما پیروز جنگ هستیم.

شهید قلــی اکبریحمزه فرزند میران در سال ۱۳۲۹ در قائمشهر به دنیا آمد.پدرش كشاورز بود و از راه زراعت زندگی خانواده را اداره می‌كرد.قلی دوران كودكی را در روستای پاشاكلانور از توابع سوادكوهشهرستان قائمشهر سپری كرد. پس از گذران دوران كودكی وارد دبستانشد. به تحصیل پرداخت اما به علت فقر خانواده و دوری از زادگاهشترك تحصیل كرد. سپس برای انجام كار رهسپار تهران شد. در تهران به كار گلگیر سازی اتومبیل مشغول بود و از این راه تامین معاش می‌كرد وتا فرا رسیدن زمان خدمت سربازی به این كار ادامه داد.پس از آن برای خدمت سربازی به ارتش پیوست و مشغول خدمتسربازی شد. به گفته برادرش با ارتش شاه موافق نبود و پول ارتش راپرت می‌كرد. بعد از خدمت سربازی مجددا به شغل گلگیرسازی ادامه داد. در سال۱۳۵۰ با خانم رقیه بخشنده ازدواج كرد. اكبری هر وقت از تهران به زادگاهش می‌رفت مردم را در حسینیه روستای پاشاکلا جمع می‌كرد و برای آنها سخنرانی می‌كرد. و درپی یكی از این سخنرانی ها تحت تعقیب ماموران رژیم شاه قرار گرفت. رفتار او با پدر و مادر و همچنین خانواده اش و همه اهالی و مردم منطقه بسیار خوب و زبانزد خاص و عام بود و به همین جهت همه اورا دوست می داشتند. در سال ۱۳۵۹ به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد .

با آغاز جنگ تحمیلی در سن ۲۹ سالگی برای نخستین بارعازم جبهه شد. در شورای مسجد تهران فعالیت می‌كرد و هر از چندگاهكه به زادگاهش بازمی‌گشت مردم را جمع می‌كرد و دعای كمیل می‌خواند،و از انقلاب اسلامی سخن می‌گفت و به مردم توصیه می‌كرد كه باعناصر ضد انقلاب به مقابله برخیزند.

شهید قلــی اکبری در طی مدت حضور در جبهه سه بار مجروح شد. برادرش از مجروحیت‌های وی می‌گوید: “یك بار كه مجروح شده بود از جبهه بازگشت. گفتم تو كه مجروح شده‌ای و عصا به دست گرفته‌ای به جبهه نرو زیرا كاری از تو برنمی‌آید. اما اوكه هرگز خودستایی نمی‌كرد، گفت: “من با همین عصا كار هایی میتوانم بكنم كه تو نمی‌توانی”

شهید قلــی اکبری

قلی اكبری سرانجام پس از ۴۸ ماه حضور مداوم در جبهه در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۶۳ در جریان عملیات بدر در حالی كه معاونت فرماندهی گردان انصار از لشكر حضر رسول(ص) را بر عهده داشت؛در منطقه عملیاتی شرق دجله جزیره مجنون به شهادت رسید. پیكر پاك او مدتی در منطقه عملیاتی باقی ماند و سرانجام پس از كشف و تشییع در گلزار شهدای پاشاکلایر به خاک سپرده شد.

یک خاطره در باره شهید قلــی اکبری:

صبح عملیات پیروزمند بدر بود و ما در منطقة غرب جزیرة مجنون و شرق رودخانة دجله مستقر بودیم. با روشن شدن هوا، همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، تحرکات دشمن برای انجام پاتک بر روی مواضع تسخیرشده شروع شد. تانک‌های دشمن آرام آرام خودشان را به خاکریز جلویی ما رسانده بودند و مرتباً آتش می‌کردند. به سمت محل استقرار گردان رفتم. جعفر محتشم ـ فرمانده گردان انصار ـ ایستاده بود. درگیری شدید شده و ما با اندک گلوله‌هایمان به جنگ نابرابر با تانک‌های دشمن رفته بودیم. در همان حال که با محتشم صحبت می‌کردم، دیدم قلی اکبری (عکس شمارة ۳۲) با یک موتور تریل به سمت ما می‌آید. او که مجروح بود، نتوانسته بود در عقبه طاقت بیاورد و آمده بود تا از وضعیت منطقه و موقعیت گردان مطلع شود. لبخند ملیحی بر چهره داشت و هر لحظه نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. همین‌طور که ما را نگاه می‌کرد و لبخند بر لبش جاری بود، باران گلوله دوشکای دشمن بر سرش باریدن گرفت. ناگاه نقش بر زمین شد. تانک‌ها مرتباً با تیربارهای خود به طرفش شلیک می‌کردند. چند نفر به سمت او رفتند تا بدن مجروحش را به پناهگاهی برسانند؛ ولی نشد. قلی هنوز زنده و من نگاهم به او بود که ناگهان گلولة سرخی به سرش اصابت کرد، زمین خورد و کمانه کرد. او دیگر حرکتی نکرد. صحنة بسیار تکان‌دهنده‌ای بود. همه متأثر شده بودند.

فشار دشمن بسیار شکننده بود. مجروحین و شهدای زیادی داده بودیم؛ ولی بچه‌های باقی‌مانده هنوز مقاومت می‌کردند. می‌بایست یک گام به عقب می‌رفتیم تا یگان ضد زره لشکر از راه برسد و راه را بر تانک‌های دشمن سدّ کند. مسیر حرکت به سمت عقب، از کنار خاکریز‌هایی مقطعی بود که دشمن فاصلة خالی بین ‌آن‌ها را به شدت زیر آتش داشت. هیچ‌کس نمی‌توانست در آن موقعیت خطرناک و با آن همه خستگی دیشب و امروز، جنازة شهید یا بدن مجروحی را با خود حمل کند. با شهید قلی اکبری و دیگر شهدا خداحافظی کردیم؛ هر چند امید داشتیم در روزهای آینده دوباره به همان منطقه دست یابیم و دِین خود به شهدای عزیزی که در آن جا آرمیده بودند، ادا کنیم.

منبع: ” ماآن جابودیم… “کتاب خاطرات رزمندگان گردان انصارالرسول لشکر27محمدرسول الله صلوات الله علیهذکراین خاطره از : حسین صمدپور-روابط عمومی گردان انصارالرسول صلوات الله

فرازی از وصیت نامة شهید قلــی اکبری:

خدایا این بنده ناچیز را از نعمت و رحمت این جنگ بی نصیب مگردان واز این سفر رنگارنگ و پر طعام مرا گرسنه رها مكن بارالها خود شاهدی كه از سوی عاشقان خسته می آیم وندای هل من ناصرینصرنی امام حسین(ع)راازحلقوم پاك ومقدس نماینده او امام خمینی شنیده ام وبجان ودل لبیك گفتم واز تو می خواهم كه مرا درآن لبیك یاری كنی خود شاهدی كه من هرگز حضوردر جبهه راكسب مقام ومادیات انتخاب نكرده ام.هدفم خدمت ودر نهایت اگر قابلم دانستی شهادت در راه خودت هست وتو را قسم به حق مقربین در گاهت مرا در این نیت موفق بدار.خداوندا تقاضای دیگری در پیشگاه تو دارم وآن اینكه دوست دارم جنازه ناقابل من از جنازه مقدس شهدای كـربلا مخصوصـاً سرور شهــیدان حسین ان علی(ع)سالم تر نباشد چون در پیشگاه مباركشان خجالت میكشم، من مدعی هستم كه راه امام حسین(ع)را دنبال می كنم به همین نیت تقاضا می كنم كه در موقع شهادت سر ودست در بدن نداشته باشم وقتی به مال یا مقام یا شهرت ویا قدرت رسیدید مواظب باشید شیطان در شما نفوذ نكند(خودتان را نگیرید و مغرور نباشید) .

منبع:shohaday-lafour.blogfa.com

Rate this post
نت های پیانو نت های ویولن نت های سنتور نت های گیتار

درباره‌ی Vahid Ezati

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *