داستان روز دوم محرم اللهم انی اعوذ بک من الکرب و البلاء ” در مقاله در راه کربلا – داستان ورود امام حسین به کربلا- به ایجا رسیدیم که: در آخر شب به یاران خود فرمود آب برداشته و عزم رحیل کنند و از قصر بنى مقاتل خارج شوند. بعد از گذشتن از از منازل دیگر حسین علیه السلام به کربلا رسیدند…
امام حسین علیه السلام، به قول مشهور، در تاریخ دوم محرم سال ۶۱ هجری قمری و در روز پنجشنبه وارد کربلا شدند. چون به سرزمین کربلا رسیدند پرسیدند نام این سرزمین چیست؟ گفته شد: «کربلا»
حضرت فرمودند: پیاده شوید! این مکان جایگاه فرود بار و اثاثیه ماست، و محل ریختن خون ما، ومحل قبور ماست، جدم رسول خدا مرا اینگونه با خبر ساخته بود از این واقعه سپس حر بن یزید ریاحی که راه را بر امام بسته بود نامهای به عبید الله بن زیاد نوشت و در آن نامه او را از ورود امام به کربلا آگاه ساخت.
امام علیه السلام خطاب به اصحاب خود خطابهای فرمود و گفتند: «مردم، بندگان دنیا هستند و دین را همانند چیزی که طعم و مزه داشته باشد، میانگارند و تا مزهٔ آن را بر زبان خود احساس میکنند آن را نگاه میدارند و هنگامی که بنای امتحان باشد تعداد دینداران اندک میشود.»
آنگاه نامه به شیعیان کوفه نوشتند تا بیعتشان را به ایشان گوشزد کنند و نامه را به قیس بن مسهر صیداوی دادند که قبل از رسیدن به کوفه توسط ماموران حکومت به شهادت رسیده و نامه به دست شیعیان و مومنان نرسید.
یاران امام که از کشته شدن قاصد با خبر شدند با امام اظهار هم پیمانی کرده، گفتند که تا پای جان از ایشان حمایت خواهند کرد و جانشان را فدای ایشان میکنند.
در این حین عبید الله به امام نامهای نوشت و گفت: از یزید فرمان دارد که یا امام را به او تسلیم کند و یا با ایشان بجنگد، و امام حاضر به تسلیم نشدند و به قاصد عبید الله گفتند نامه او جواب ندارد. عبید الله باشنیدن پاسخ امام به نامهاش بر آشفت و به عمر سعد دستور داد تا برای جنگ با امام علیه السلام آماده شود.
ادامه دارد…
نویسنده: تحریریه سایت تخصصی امام حسین علیه السلام – مهدی شاهسوند
برگرفته از کتاب قصه کربلا نوشته علی نظری منفرد