آخرین خبرها

بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر

نگهش سوی دگر بود و نگاهش کردم

en5249 300x205 - نگهش سوی دگر بود و نگاهش کردم

نگهش سوی دگر بود و نگاهش کردم دیده روشن به صفای رخ ماهش کردم تا برم ره به دل آن گل خندان چو نسیم گاه و بیگاه گذر بر سر راهش کردم همچو آن تشنه که راهش بزند موج سراب اشتباه از نگه کاه به گاهش کردم دیدمش گرم سخن دوش چو در صحبت غیر غیرتم کشت ولی خوب نگاهش …

بیشتر بخوانید »

شعر فریاد از مهدی اخوان ثالث

en5878 310x205 - شعر فریاد از مهدی اخوان ثالث

  خانه ام آتش گرفته ست ، آتشي جانسوز هر طرف مي سوزد اين آتش پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود من به هر سو مي دوم گريان در لهيب آتش پر دود وز ميان خنده هايم تلخ و خروش گريه ام ناشاد از دورن خسته ي سوزان مي كنم فرياد ، اي فرياد ! اي فرياد …

بیشتر بخوانید »

گریه ی بی اختیار

en5156 250x205 - گریه ی بی اختیار

 تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست   اسیر گریه ی بی اختیار خویشتنم فغان که در کف من اختیار باید و نیست   چو شام غم دلم اندوهگین نباید و هست چو صبحدم نفسم بی غبار باید و نیست   مرا ز باده نوشین نمی گشاید دل که …

بیشتر بخوانید »

قاصدک از مهدی اخوان ثالث

en5173 310x205 - قاصدک از مهدی اخوان ثالث

قاصدك ! هان ، چه خبر آوردي ؟ از كجا وز كه خبر آوردي ؟ خوش خبر باشي ، اما ،‌اما گرد بام و در من بي ثمر مي گردي   انتظار خبري نيست مرا نه ز ياري نه ز ديار و دياري باري برو آنجا كه بود چشمي و گوشي با كس برو آنجا كه تو را منتظرند   …

بیشتر بخوانید »

همرهان رفتند

en5182 310x205 - همرهان رفتند

همرهان رفتند و من از کاروان جا مانده ام وای من کز کاروان رفته بر جا مانده ام دوستان با صفا رفتند و من دربین خلق چون صفا و راستی مهجور و تنها مانده ام هردم از سرگشتگی چون گرد میپیچم به خویش همرهان رفتند و من تنها به صحرا مانده ام چار موج غم ز هرسو در میان دارد …

بیشتر بخوانید »

محنت بسیار

en5188 300x205 - محنت بسیار

 عاشقي محنت بسيار كشيد تا لب دجله به معشوقه رسيد نا شده از گل رويش سيراب كه فلك دسته گلي داد به اب نازنين چشم به شط دوخته بود فارغ از عاشق دلسوخته بود ديد در روي شط ايد به شتاب نو گلي چون گل رويش شاداب خواست كازاد كند از بندش اسم گل برد در اب افكندش خوانده بود …

بیشتر بخوانید »

فراموشت نمی کردم

en5224 310x179 - فراموشت نمی کردم

سخن دیگر نگفتی ای سخن پرداز خاموشم فراموشت نمی کردم چرا کردی فراموشم؟ ز سردی های خاک تیره آغوشت چه می جوید چه بد دیدی ؟چه بد دیدی؟ ز گرمیهای آغوشم نه چشم بسته بگشایی نه راه رفته باز آیی به مرگت بار تنهایی چه سنگین است بر دوشم به جز در دیده ام کی می پسندیدی سیاهی را؟ نمی …

بیشتر بخوانید »

مرغ آمین از نیما یوشیج

en5218 310x205 - مرغ آمین از نیما یوشیج

مرغ آمین درد آلودی است کاواره بمانده رفته تا آنسوی این بیداد خانه باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه. نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده.   می شناسد آن نهان بین نهانان ( گوش پنهان جهان دردمند ما) جور دیده مردمان را. با صدای هر دم آمین گفتنش، آن آشنا پرورد، می دهد …

بیشتر بخوانید »

 ترا کز نیکوان یاری نباشد

en5193 310x205 -  ترا کز نیکوان یاری نباشد

ترا کز نیکوان یاری نباشد مرا نزد تو مقداری نباشد نباشد دولت وصلت کسی را وگر باشد مرا باری نباشد ترا گر کار من دامن نگیرد ز بخت من عجب کاری نباشد گلی نشکفت باری این زمانم اگر در زیر این خاری نباشد مرا کاندر کیایی خود دلی نیست ترا بر دل از آن باری نباشد به بازاری که جان …

بیشتر بخوانید »

 از بس کف دست بر جبین کوبیدم

en5271 310x205 -  از بس کف دست بر جبین کوبیدم

از بس کف دست بر جبین کوبیدم تا بگذرد از سرم، پریشانی من   نقش کف دست! محو شد، ریخت به هم شد چین و شکن، به روی پیشانی من   ***   او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ وقتی که فشردمش به آغوشم تنگ   لرزید دلش، شکست و نالید که: آخ… ای شیشه چه می‌کنی تو …

بیشتر بخوانید »

اشعاری زیبا از مریم حیدرزاده

en1109 300x205 - اشعاری زیبا از مریم حیدرزاده

رفع زحمت حافظ کنار عکس تو من باز نیت می کنم انگار حافظ با من و من با تو صحبت می کنم وقت قرار ما گذشت و تو نمیدانم چرا دارم به این بدقولیت دیریست عادت می کنم چه ارتباط ساده ای بین من و تقدیر هست تقدیر ویران می کنم من هم مرمت می کنم در اشتباهی نازنین تو …

بیشتر بخوانید »

وقتي كه چشات ابره

en5310 310x205 - وقتي كه چشات ابره

وقتي كه چشات ابره ، پلكات چه مهي داره آفتاب به نگاه تو ، كلي بدهي داره   ماه روزا مياد مكتب،پيش مژه نازت بارون شده شاگرد،شب تاسحرسازت   پروانه مياد دورت،تنها واسه مردن مردن پيش چشم تو،يعني هميشه بردن   دريا شنيدم عصرا،موتوميزنه شونه راستي ديگه فهميدم، محض چي پريشونه   پيش يه نگاه تو،كوها هميشه مومن بيچاره گلا …

بیشتر بخوانید »

 به نزد آنکه جانش در تجلی است

en5408 310x205 -  به نزد آنکه جانش در تجلی است

به نزد آنکه جانش در تجلی است همه عالم کتاب حق تعالی است عرض اعراب و جوهر چون حروف است مراتب همچو آیات وقوف است از او هر عالمی چون سوره‌ای خاص یکی زان فاتحه و آن دیگر اخلاص نخستین آیتش عقل کل آمد که در وی همچو باء بسمل آمد دوم نفس کل آمد آیت نور که چون مصباح …

بیشتر بخوانید »

 بسکه از حیرت فرو ماندم به کار خویشتن

en5415 310x205 -  بسکه از حیرت فرو ماندم به کار خویشتن

بسکه از حیرت فرو ماندم به کار خویشتن کار خود کردم رها با کردگار خویشتن همچو گیسو، خانه بر دوشی سزاوار منست کز پریشانی گره بستم بکار خویشتن گردباد بی سر انجامم که از دیوانگی بر سر خود ریزم از حسرت غبار خوبشتن شمع بی پروانه را مانم که از بی همدمی هرچه دارم اشک میسازم نثار خوبشتن با چه …

بیشتر بخوانید »

نه زنگي،نه حرفي،نه يادگاری

en5480 310x205 - نه زنگي،نه حرفي،نه يادگاری

نه زنگي،نه حرفي،نه يادگاری تونكنه رفتي به خواستگاري   خب ببينم كيه؟موهاش بلنده؟ توي خيابون بي صداميخنده؟   چشاش چه جوره؟روشنه؟كشيدس؟ يقين دارم كه شبيه سپيدس   دساش چي؟جنس دستاش ازبلوره؟ توصورتش يه چيزي مثل نوره؟ ابروش چي؟حتماابروهاش كمونه اخلاق ورفتارش چي؟مهربونه؟ چه رنگيه؟گندمي ياسفيده؟ چقددوسش داري تبت شديده؟   كجاديديش،توي محل كارت؟ اون چي،مث توشده بيقرارت   راستي مژش …

بیشتر بخوانید »

ای مهربانتر از برگ

en5547 310x205 - ای مهربانتر از برگ

ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران بیداری ستاره در چشم جویباران آیینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران بازا که در هوایت خاموشی جنونم فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران ای جویبار جاری ! زین سایه برگ مگریز کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران گفتی : به روزگاران …

بیشتر بخوانید »

تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی

en5570 310x205 - تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی

تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی ملامتگوی بی‌حاصل ترنج از دست نشناسد در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی به زیورها بیارایند وقتی خوبرویان را تو سیمین تن چنان خوبی که زیورها بیارایی چو بلبل روی گل بیند زبانش در حدیث آید مرا در …

بیشتر بخوانید »

بر دل من گشت عشق نیکوان فرمان‌روا

en5596 310x205 - بر دل من گشت عشق نیکوان فرمان‌روا

بر دل من گشت عشق نیکوان فرمان‌روا اشک سرخ من دلیل و رنگ زرد من گوا نیستی رنگم چنین و نیستی اشکم چنان گر بر این دل نیستی عشق بتان فرمانروا تا شدم با مهر آن نامهربان دلبر، قرین تا شدم با عشق آن ناپارسا یار آشنا مهربان بودم‌، به جان خود شدم نامهربان پارسا بودم‌، به کار دین شدم …

بیشتر بخوانید »

شعر زندانی

en5624 310x205 - شعر زندانی

دل وحشت زده در سينه من مي‌لرزيد دست من ضربه به ديوار زندان كوبيد آي همسايه زنداني من ضربه‌ي دست مرا پاسخ گوي ضربه دست مرا پاسخ نيست   تا به كي بايد تنها تنها وندر اين زندان زيست ضربه هر چند به ديوار فرو كوبيدم پاسخي نشنيدم   سال ها رفت كه من كرده‌ام با غم تنهايي خو ديگر …

بیشتر بخوانید »

ای غنچه ی خندان چرا خون در دل ما می کنی

en5842 310x205 - ای غنچه ی خندان چرا خون در دل ما می کنی

ای غنچه ی خندان چرا خون در دل ما می کنی خاری به خود می بندی و ما را ز سر وا می کنی از تیر کج تابی تو، آخر کمان شد قامتم کاخت نگون باد ای فلک با ما چه بد تا می کنی ای شمع رقصان با نسیم آتش مزن پروانه را با دوست هم رحمی چو با …

بیشتر بخوانید »