آخرین خبرها

داستان کوتاه نجار و کارفرما

داستان کوتاه نجار و کارفرما ”  یك نجار مسن به كارفرمایش گفت كه می خواهد بازنشسته شود تا خانه‏ای برای خود بسازد و در كنار همسر و نوه‏هایش دوران پیری را به خوشی سپری كند. كارفرما از اینكه كارگر خوبش را از دست می داد، ناراحت بود ولی نجار خسته بود و به استراحت نیاز داشت. كارفرما از نجار خواست تا قبل از رفتن خانه‏ای برایش بسازد و بعد بازنشسته شود. نجار قبول كرد ولی دیگر دل به كار نمی بست، چون می دانست كه كارش آینده‏ای نخواهد داشت، از چوب های نامرغوب برای ساخت خانه استفاده كرد و كارش را از سر‏ سیری انجام داد. وقتی كارفرما برای دیدن خانه آمد، كلید خانه را به نجار داد و گفت: این خانه هدیه من به شما است، بابت زحماتی كه در طول این سال ها برایم كشیده‏اید. نجار وا رفت؛ او در تمام این مدت در حال ساختن خانه‏ای برای خودش بوده و حالا مجبود بود در خانه‏ای زندگی كند كه اصلاً خوب ساخته نشده بود.

najar va karfarma - داستان کوتاه نجار و کارفرما

 پائولو کوئلیو

Rate this post
نت های پیانو نت های ویولن نت های سنتور نت های گیتار

درباره‌ی Vahid Ezati

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *