آخرین خبرها

سرگرمی

شامل شعر داستان طنز میباشد

روش مطالعه در شب امتحان

روش مطالعه در شب امتحان

روش مطالعه در شب امتحان “ در طی این چند سالی که مشغول به تحصیل در مدارس و حالا هم در دانشگاه هستیم همیشه این سوال را از خودمان می پرسیم که چگونه می توانم صحیح درس بخوانم؟ یک روش مطالعه اصولی و منطقی که بتواند حداکثر بازده و راندمان را در خود بگنجاند چیست؟ خاطره شبهای امتحان در پایان …

بیشتر بخوانید »

اس ام اس طنز دخترونه

اس ام اس حال گیری دخترا

اس ام اس طنز دخترونه “ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﮔﻞ ﺩﻧﻴﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ! ﺍﻣﺎ ﻧﻪ . . . ﺻﺒﺮ ﻛﻨﻴﺪ ! ﭘﺮﭼﻢ ﻛﻤﻚ ﺩﺍﻭﺭ ﺑﺎﻻﺳﺖ . . . ﺑﻌﻠﻪ ﺍﻓﺴﺎﻳﺪﻩ طریقه روانی کردن دخترا با دو حرکت : ازشون عکس بگیرید ! عکس رو بهشون نشون ندید ! همه میدونن ک زن نمک زندگیه و اینم میدونن ک جمعیت زنا ۳ …

بیشتر بخوانید »

آموزش دوخت کوسن فانتزی

آموزش درست کردن کوسن فانتزی

آموزش درست کردن کوسن فانتزی ” کوسن ها معمولا زیبایی خاصی به منازل می دهند و هر چقدر که این کوسن ها دست سازتر باشند زیبایی و جلای آنها دو چندان می شود کوسن ها انواع مختلفی دارند که نوع قلبی آنها هم مدل جدیدی از این کوسن هاست که بهتر است به جای استفاده در پذیرایی و بر روی …

بیشتر بخوانید »

اس ام اس عاشورا

اس ام اس عاشورا

اس ام اس عاشورا “ ای آن که غمت مسئله آموز من است شور غم تو در دل پرسوز من است روزی که حسین! بر تو من گریه کنم سوگند به تو که بهترین روز من است عاشورای حسینی تسلیت باد //////////////////// اس ام اس عاشورا ////////////////////// تا دل ز غم تو گشت بی تاب حسین این چشم تهی نگشت …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه صدای زیبای مادر

داستان کوتاه صدای زیبای مادر

داستان کوتاه صدای زیبای مادر “ دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب می‌گشتم که مامان صدا زد امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر. اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم. گفتم چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟ مامان …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه بوی گند جنازه

داستان کوتاه بوی گند جنازه

داستان کوتاه بوی گند جنازه “ صبح آفتاب نزده، مارش عزا در سراسر شهر طنین انداخت .ناقوس های عزا ، در کلیساها به صدا در آمد. زمزمه ی مردمی که در خیابانهای نیمه تاریک، به طرف کلیسا می رفتند، معلوم کرد که مادر عالیجناب، درکاخ مرده است. سراسر کشور غرق ماتم شد و دریایی از پرچم های نیمه افراشته به …

بیشتر بخوانید »

اس ام اس تاسوعا

اس ام اس تاسوعا

اس ام اس تاسوعا “ آغاز عطشناک نهضت حسینی است و خط سرخ عاشورا با واژه های تاسوعا به حقیقت پیوست . . . ≈≈≈≈≈≈≈اس ام اس تاسوعا≈≈≈≈≈≈≈ از علقمه آمدی بگو یاس کجاست گلواژه عشق و شور و احساس کجاست دستت به کمر گرفته ای لب بگشا بابا تو بگو! عمویم عباس کجاست؟ ≈≈≈≈≈≈≈اس ام اس تاسوعا≈≈≈≈≈≈≈ بسیار گریست …

بیشتر بخوانید »

پاسخ انیشتین به خواستگارش

پاسخ انیشتین به خواستگارش

می گویند  “مریلین مونرو ” یک وقتی نامه ای نوشت به ” البرت اینشتین ” که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم  بچه ها یمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند ! اقای ” اینشتین ” هم نوشت : ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم .واقعا …

بیشتر بخوانید »

پیامک شهادت امام صادق

شهادت امام صادق

پیامک شهادت امام صادق “ صادق که اساس دین ازاو شد معمور / بودند ملایک پی امرش مامور آخر ز جفا، ناصر احکام خدا / مسموم شد از ظلم و جفای منصور . . . پیامک شهادت امام صادق ای عجب بار دگر حق پیمبر شد ادا / در کنار تربتش فرزند پاکش شد فدا موسی جعفر نه تنها بلکه …

بیشتر بخوانید »

رکاب بزن

رکاب بزن

زندگى كردن مثل دوچرخه سوارى است. آدم نمى افتد، مگر این كه دست از ركاب زدن بردارد اوایل، خداوند را فقط یك ناظر مى دیدم، چیزى شبیه قاضى دادگاه كه همه عیب و ایرادهایم را ثبت می‌كند تا بعداً تك تك آنها را به‌رخم بكشد

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه سبد گردو

سبد گردو

داستان کوتاه سبد گردو “ روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد،آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت: ” این سبد گردو را هدیه میدهم به مردم دهکده، فقط در صف بایستید و هرکس یک گردو بردارد به اندازه همه گردو در این سبد …

بیشتر بخوانید »

داستان تفاوت نگاه ها

neghahe motafavet 310x205 - داستان تفاوت نگاه ها

داستان تفاوت نگاه ها ”  يكي از اساتيد دانشگاه خاطره جالبي را كه مربوط به سالها پيش بود نقل ميكرد:  “چندين سال قبل براي تحصيل وارد دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، شده بودم، سه چهار ماه از شروع سال تحصيلي گذشته بود كه يك كار گروهي براي دانشجويان تعيين شد كه در گروه هاي پنج شش نفري با برنامه زماني مشخصي …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه امریکا اثر هاینریش بل

داستان کوتاه امریکا اثر هاینریش بل

داستان کوتاه امریکا اثر هاینریش بل “ هوبرت‌ را دراز كشيده‌، روی تختی كه‌ آن‌ را نزديك‌ اجاق‌ كشيده‌ بود، پيدا كردم‌. چند قاب‌ كهنه‌ را برای گيرا كردن‌ آتشی كوچك‌ جمع‌ كرده‌ بود. فضاي ‌بزرگ‌ و دراندشت‌، طبعاً با چنان‌ آتشی گرم‌ نمیشد. دور و بر اجاق‌ جزيرهكوچكی از حرارت‌ انسانی بود، اما باقیمانده آن‌ فضای بزرگ‌ با همهتصويرها، …

بیشتر بخوانید »

وصیتنامه شاعرانه بیژن نجدی

وصیتنامه شاعرانه بیژن نجدی

وصیتنامه شاعرانه بیژن نجدی” نيمي از سنگها ، صخره ها ، کوهستان را گذاشته ام با دره هايش ، پياله هاي شير به خاطر پسرم نيم دگر کوهستان ، وقف باران است . دريائي آبي و آرام را با فانوس روشن دريائي مي بخشم به همسرم . شب ها ي دريا را بي آرام ، بي آبي با دلشوره هاي …

بیشتر بخوانید »

داستان سه شنبه خیس اثر بیژن تجدی

داستان سه شنبه خیس اثر بیژن تجدی

داستان سه شنبه خیس اثر بیژن تجدی “ سه ­شنبه خیس بود. ملیحه زیر چتر آبی و در چادری که روی سرتاسر لاغریش ریخته شده بود، از کوچه­ای می­گذشت که همان پیچ­وخمِ خواب­ها و کابوس او را داشت. باران با صدای ناودان و چتر و آسفالت، می­بارید. پشت پنجره­های دو طرفِ کوچه، پرده­ای از گرمای بخاری­ها آویزان بود و هوا بوی …

بیشتر بخوانید »

داستان با هم اثر احمد محمود

داستان با هم اثر احمد محمود

داستان با هم اثر احمد محمود “ از دکه می­فروشی که زدم بیرون، به نیمه شب چیزی نمانده بود. کتم را انداختم رو دستم، کراواتم را گذاشتم تو جیبم و دکمه­های پیراهنم را گشودم. گرمی میخانه ار تنم بیرون زد و عرق رو پیشانیم خشکید. سرتاسر خیابان را نگاه کردم، پرنده پر نمی­زد. چراغها، لابه­لای شاخه­های درختان نشسته بود. هوا …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه مجازات اثر استفان لاكر

داستان کوتاه مجازات اثر استفان لاكر

داستان کوتاه مجازات اثر استفان لاكر “ سنگین ترین مجازاتی كه خدایان یونان باستان می توانستند برای سیزیفوس در نظر بگیرند این بود كه او كار بیهوده ای را همیشه انجام دهد . سیزیفوس محكوم شده بود تا ابد تخته سنگی را از یك سراشیبی تند بالا ببرد . مدت ها گذشت و سیزیف در تمام این مدت مشغول بالا …

بیشتر بخوانید »

قصه لوکوموتیو برای کودکان

قصه لوکوموتیو برای کودکان

قصه لوکوموتیو برای کودکان : روزي طوفان سهمگيني وزيد و صاعقه اي به كوه باعث شد، صخره سنگ بزرگي از كوه سرازير شود و به روي ريل راه آهن بيافتد. پرنده ي دريايي آنچه را كه اتفاق افتاده بود، ديد. او پيش دوستانش، خرگوش و موش و روباه رفت و ماجرا را برايشان تعريف كرد خرگوش گفت: ما بايد سنگ …

بیشتر بخوانید »

قصه دانه خوش شانس

قصه دانه خوش شانس

قصه دانه خوش شانس “ سالها پيش، كشاورزي، يك كيسه ي بزرگ بذر را براي فروش به شهر مي برد. ناگهان چرخ گاري به يك سنگ بزرگ برخورد كرد و يكي از دانه هاي توي كيسه روي زمين خشك و گرم افتاد. دانه ترسيد و پيش خودش گفت: من فقط زير خاك در امان هستم. گاوي كه از آنجا عبور …

بیشتر بخوانید »