داستان کوتاه وزن دعا – لوئیز زنی بود با لباسهای کهنه و مندرس، و نگاهی مغموم وارد خواروبار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواروبار به او بدهد. به نرمی گفت شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچه شان بی غذا مانده اند. جان لانک هاوس، با بی اعتنایی، محلش نگذاشت و …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : داستانهای زیبا
ای آیینه
چندین سال پیش بود. ما در یک خانواده خیلی فقیر در یک دهکده دور افتاده به نام روکی، توی یک کلبه کوچک زندگی می کردیم. روزها در مزرعه کار می کردیم و شبها از خستگی زود خوابمان می برد.
بیشتر بخوانید »تصمیمگیری خوب
گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول به بازی کردن بودند.یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیرقابل استفاده. تنها یکی از بچه ها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ریل غیرقابل استفاده خوابش برد. 3 بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل …
بیشتر بخوانید »گول زدن داروغه
داروغه شهر بغداد در جمع بزرگان شهر مدعی شد که من بسیار باهوش هستم و کسی نمیتواند من را گول بزند.بهلول از میان جمع بلند شد خندید و گفت گول زدن تو
بیشتر بخوانید »داستان کوتاه شیری که عاشق آهو شد
شیر نری دلباخته ی آهوی ماده شد. شیر نگران معشوق بود و میترسید بوسیله حیوانات دیگر دریده شود. از دور مواظبش بود… پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست، شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد. دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، … …
بیشتر بخوانید »داستان دخترک و بیسکویتش
این داستانک زیبای آموزنده را که در سایت تی تیل قرار داده ایم به موضوع قضاوت سریع درباره اشخصاص می پردازد با دانشنامه همراه باشید برای خواندن این داستان زیبا . البته شاید شما بارها این داستان را شنیده باشید اما دوباره خواندنش خالی از لطف نیست. یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت …
بیشتر بخوانید »داستان طنز 2
داستان طنز : در این مطلب چند داستان کوتاه طنز را برایتان آماده نموده ایم داستانهای کوتاه ی به نام آسایشگاه روانی , سه بیگناه, داستان کوتاه شیطان و فرعون ,و نهایتا داستان کوتاه بیل گتیس را خوانش خوانش خواهید کرد. داستان طنز ———————————— داستان طنز ——————————————— داستان کوتاه آسایشگاه روانی فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. …
بیشتر بخوانید »داستان بودا و زن
داستان بودا و زن : داستان بودا و طرز برخورد وی با یک زن که به وی برچسب هرزگی چسبانده بودند با دانشنامه تی تیل همراه باشید تا این داستان زیبا را مطالعه نمایید . داستانی اموزنده در رابطه با برخورد با مردم و اینکه چگونه می توان به افرادی که به دیگران برچسبی می چسبانند. داستان بودا و زن …
بیشتر بخوانید »داستان کباب غاز
داستان کبا ب غازاقای جمال زاده را که در دروره دبیرستان در کتاب ادبیات داشتیم به خاطر دارید؟ به مناسبت فرا رسیدن سالروز وفات جمالزاده این داستان زیبا رو در دانشنامه تی تیل برای مطالعه شما دوستان قرار داده ایم امیدوارم از خوانش ان لذت ببرید. شب عيد نوروز بود و موقع ترفيع رتبه. در اداره با هم قطارها قرار …
بیشتر بخوانید »داستان گل سرخ
” جان بلانکارد ” از روی نیمکت برخاست لباس ارتشی اش را مرتب کرد و به تماشای انبوه مردم که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند مشغول شد .
بیشتر بخوانید »تدی و معلمش
در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و
بیشتر بخوانید »قدر خانواده ات را بدان
با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم اووه! معذرت میخوام. من هم معذرت میخوام. دقت نکردم …
بیشتر بخوانید »دو فرشته
دو فرشته مسافر، برای گذراندن شب، در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند. این خانواده رفتار نا مناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند.
بیشتر بخوانید »ضد حال باحال
دختر جوان مکزیکی به علت ماموریت شغلی به آرژانتین منتقل می شود و بعد از ۲ ماه که از انتقالش به آرژانتین می گذرد نامه ای از نامزد مکزیکیش دریافت می کند به این محتوا:
بیشتر بخوانید »داستان مورچه عاشق و حضرت سلیمان
روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاکهای پایین کوه بود. از او پرسید: که چرا این همه سختی را متحمل می شود؟
بیشتر بخوانید »