آخرین خبرها

داستانهای کوتاه

داستانهای کوتاه آهمونده عارفانه

مشکلی که فقط به موش ربط داشت

تله موش

موشی در خانه صاحب مزرعه تله موشی دید،به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد همه گفتند تله موش مشکل توست و به ما ربطی ندارد.ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید از مرغ برایش سوپ درست کردند گوسفند را برای عیادت کنندگان سر بریدند و گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و در این مدت از …

بیشتر بخوانید »

چقدر زود باور هستیم

چقدر زود باور هستید

دانشجويي که سال آخر دانشکده خود را مي‌گذراند به خاطر پروژه‌اي که انجام داده بود جايزه اول را گرفت. او در پروژه خود از 50 نفر خواسته بود تا دادخواستي مبني

بیشتر بخوانید »

خلاصه رمان کوری

خلاصه رمان کوری

خلاصه رمان زیبای کوری “ کوری (به پرتغالی: Ensaio sobre a Cegueira)‏ رمانی از ژوزه ساراماگو که نخستین بار در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. ساراماگو در این رمان از کوری آدم‌ها نوشته است. در این رمان هاله‌ای سفید رنگ بعد از کور شدن افراد مقابل چشمانشان ظاهر می‌شود. ساراماگو از تلمیح در این رمان استفاده کرده و با اشاره به …

بیشتر بخوانید »

خلاصه رمان دور دنیا در هشتاد روز

خلاصه رمان دور دنیا در هشتاد روز

خلاصه رمان دور دنیا در هشتاد روز “ دور دنیا در هشتاد روز (به فرانسوی: Le tour du monde en quatre-vingt jours)‏ نام رمانی است، نوشته ژول ورن، نویسنده نامدار فرانسوی، که موضوعی تخیلی دارد. این رمان نخستین بار در سال ۱۸۷۲ منتشر شد. دور دنیا در هشتاد روز. رمان پرحادثه از ژول ورن، نویسنده فرانسوی، منتشر شده به سال …

بیشتر بخوانید »

خلاصه داستان بیست هزار فرسنگ زیر دریا

بیست هزار فرسنگ زیر دریا

خلاصه داستان بیست هزار فرسنگ زیر دریا “ بیست هزار فرسنگ زیر دریا با عنوان انگلیسی ‎Jules Verne 20000 leagues under the sea‏ داستانیست، نوشته ژول ورن نویسنده علمی-تخیلی فرانسوی که برخی او را به حق پدر ادبیات علمی-تخیلی خوانده‌اند. خلاصه داستان بیست هزار فرسنگ زیر دریا ناگهان توجه جهان به اعماق آبها جلب می‌شود. مردم جهان متوجه موجود ناشناسی …

بیشتر بخوانید »

داستان تعصب یا وفاداری

داستان تعصب یا وفاداری

داستان تعصب یا وفاداری “ در صحرا میوه کم بود . خداوند یکی از پیامبران را فراخواند و گفت : « هر کس تنها می تواند یک میوه در روز بخورد » این قانون نسل ها برقرار بود ، و محیط زیست آن منطقه حفظ شد . دانه های میوه بر زمین افتاد و درختان جدید رویید . مدتی بعد …

بیشتر بخوانید »

داستان راههای رسیدن به خدا اثر پائولوکوئیلو

داستان راههای رسیدن به خدا اثر پائولوکوئیلو

داستان راههای رسیدن به خدا اثر پائولوکوئیلو ” یک روز صبح «بودا» در بین شاگردانش نشسته بود که مردی به جمع آنان نزدیک شد و پرسید: آیا خدا وجود دارد؟ «بودا» پاسخ داد: بله، خدا وجود دارد. بعد از ناهار سروکله‌ی مرد دیگری پیدا شد که پرسید: آیا خدا وجود دارد؟ «بودا» پاسخ داد: نه، خدا وجود ندارد. اواخر روز …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه عروسک چوبین و عروسک گلین

عروسک چوبین و عروسک گلین

داستان کوتاه عروسک چوبین و عروسک گلین ” داستان کوتاه عروسک چوبین و عروسک گلین افسانه ای چینی اثر احمد شاملو داستان کوتاه عروسک چوبین و عروسک گلین شاهزاده منک چانگ بر آن بود تا سرزمین خویش- ایالات تسی- را واگذارد و راهِ قلمرو پادشاهیِ تسین در پیش گیرد که می‌پنداشت در آن دیار مناصب عالی خواهد یافت. کوشش ملازمان …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه بیرق شهر

birag shahr 310x205 - داستان کوتاه بیرق شهر

داستان کوتاه بیرق شهر ” یکی از داستانهای کوتاه فرانتسس کافکا نویسنده فراسنوی به نام بیرق شهر رو در این مطلب قرار داده ایم. داستان کوتاه بیرق شهر به هنگام ساخت برج بابل، نخست کارها طبق نظم و قاعده پیش می‌رفت. بله، حتی چه‌بسا نظم موجود بیش از اندازه بود. مسئله‌‌ی راهنماها و مترجمان، سرپناه کارگران و راه‌های ارتباطی بیش …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه زخم های عشق

eshge madar 310x205 - داستان کوتاه زخم های عشق

داستان کوتاه زخم های عشق “ چند سال پیش در یک روز گرم تابستان پسر کوچکی با عجله لباس هایش را درآورد و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت. مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی کودکش لذت می برد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی فرزندش شنا می کند. مادر وحشت زده به سمت دریاچه …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه معجزه گل نیلوفر

داستان کوتاه معجزه گل نیلوفر

داستان کوتاه معجزه گل نیلوفر “ این داستان در باره یک دختر که معلم روستا بود و یک پسر باغبان است . بزرگترین آرزوی پسر این بود که هر روز در کنار پنجره صدای زیبای دختر را بشنود . او فکر می کرد که هیچ کسی همانند این دختر صدای نرم و دلنشین ندارد . اما روزی از روزها ، …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه نجار و کارفرما

najar va karfarma 310x205 - داستان کوتاه نجار و کارفرما

داستان کوتاه نجار و کارفرما ”  یك نجار مسن به كارفرمایش گفت كه می خواهد بازنشسته شود تا خانه‏ای برای خود بسازد و در كنار همسر و نوه‏هایش دوران پیری را به خوشی سپری كند. كارفرما از اینكه كارگر خوبش را از دست می داد، ناراحت بود ولی نجار خسته بود و به استراحت نیاز داشت. كارفرما از نجار خواست …

بیشتر بخوانید »

کلبه

کلبه

احساس سرما کردم و از خواب بیدار شدم نور ماه از پنجره به داخل کلبه راه پیدا کرده بود و سایه وسایل فردی را که سالها با او زندگی می کردم را به دیوارهای چوبی کلبه دوخته بود. ان شب در کلبه کاملا باز بود و رد پایی بر روی برف ها به جای مانده بود.

بیشتر بخوانید »

تکه ای که دوست نداری

شیوانا

شیوانا صبح زود از مقابل مغازه نانوایی عبور می کرد. دید نانوا عمدا مقداری آرد ارزان جو را با آرد مرغوب گندم مخلوط می کند تا در طول روز به مردم به اسم نان مرغوب گندم بفروشد

بیشتر بخوانید »

داستانهای زیبایی از ملا نصر الدین

ملا نصرالدین

داستانهای زیبایی از ملا نصر الدین ” در این مطلب از دانشنامه تی تیل چند داستان کوتاه از ملا نصر الدین براتون قرار دادیم داستانها شامل : داستان خویشاوندان الاغ ,  داستان دم خروس , داستان خروس شدن ملا نصر الدین , داستان الاغ دم بریده , داستان مرکز زمین , داستان پرواز در اسمانها , داستان درخت گردو , …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه کشتی به گل نشسته

کشتی به گل نشسته

داستان کوتاه کشتی به گل نشسته ” داستان کوتاه کشتی به گل نشسته اثر جک ماسول در دانشنامه تی تیل داستان کوتاه کشتی به گل نشسته یکی از روزها ناخدای یک کشتی و سرمهندس آن دراین‌باره بحث می‌کردند که در کار اداره و هدایت کشتی کدام‌یک نقش مهم‌تری دارند. بحث به‌شدت بالا گرفت و ناخدا پیشنهاد کرد که یک روز …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه پرسشی با سه پاسخ

پرسشی با سه پاسخ

داستان کوتاه پرسشی با سه پاسخ ” داستان کوتاه پرسشی با سه پاسخ اثر پائلو کوئیلو در ادامه این مطلب آورده شده است . داستان کوتاه پرسشی با سه پاسخ یک روز صبح «بودا»[۱] در بین شاگردانش نشسته بود که مردی به جمع آنان نزدیک شد و پرسید: – آیا خدا وجود دارد؟ «بودا» پاسخ داد: – بله، خدا وجود …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه روی دیگر سکه

coin 300x205 - داستان کوتاه روی دیگر سکه

داستان کوتاه روی دیگر سکه “ در خلال یک نبرد بزرگ، فرمانده قصد حمله به نیروی عظیمی از دشمن را داشت. فرمانده به پیروزی نیروهایش اطمینان داشت ولی سربازان دو دل بودند. فرمانده سربازان را جمع کرد، سکه از جیب خود بیرون آورد. رو به آنها کرد و گفت: سکه را بالا می‏اندازم، اگر رو بیاید پیروز می‏شویم و اگر …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه تزریق خون

داستان کوتاه تزریق خون “ سال ها پیش که من به عنوان داوطلب در بیمارستان کار می کردم، دختری به بیماری عجیب و سختی دچار شده بود و تنها شانس زنده ماندش انتقال کمی از خون خانواده‏اش به او بود. او فقط یک برادر 5 ساله داشت. دکتر بیمارستان با برادر کوچک دختر صحبت کرد. پسرک از دکتر پرسید: آیا …

بیشتر بخوانید »

داستان کوتاه مرواریدهای زیبا

morvaridhe ziba 305x205 - داستان کوتاه مرواریدهای زیبا

داستان کوتاه مرواریدهای زیبا ” ماری كوچولو دختری 5 ساله، زیبا و با چشمانی درخشان بود. یك روز كه با مادرش برای خرید به بازار رفته بودند، چشمش به یك گردنبند مروارید پلاستیكی افتاد. از مادرش خواست تا گردنبند را برایش بخرد. مادر گفت كه اگر دختر خوبی باشد و قول بدهد كه اتاقش را هر روز مرتب كند، آن را …

بیشتر بخوانید »